محل لوگو

نياز به موفقيت 20 ص


نياز به موفقيت 20 ص

نام فایل : نياز به موفقيت 20 ص

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 17

حجم : 145 کیلوبایت


نياز به موفقيت
بعد از نیاز به همبستگی، دومين عاملي که بر شيوه ارتباطي افراد تاثير مي گذارد، نياز آنان به موفقيت است. نياز به موفقيت عبارت است از نياز به نمايش درآوردن شايستگي هاي خود و به دست آوردن نوعي اعتبار و صلاحيت در پرتو آن. انگيزه نياز به موفقيت، يک عامل اصلي شکل دهي شخصيت انسان هاست. افراد از نظر ميزان نياز به موفقيت با يکديگر متفاوتند و اين تفاوت به عنوان يکي از مهم ترين عناصر اجزاء شخصيت مطرح است. نياز به موفقيت هم در سطح فردي و هم گروهي و جمعي مورد بررسي قرار گرفته است. در سطح فردي ، افراد با نياز به موفقيت بالا، خواهان برتري، رسيدن به معيارهاي بالا، چه در کسب و کار و چه در ورزش و چه در حيات علمي خود مي باشند. ولي در عين حال، آنان علاقه مند و متوجه عکس العمل ها و پاسخ هايي مي باشند که ديگران به آن ها و رفتار آن ها مي دهند. سه ويژگي اساسي افراد با نياز به موفقيت بالا به شرح زير است:
اول اين که آنان مي خواهند شخصا مسئول انجام موفقيت آميز وظايفي که به آنان محول شده است باشند. دوم اين که آنان به ميزان ملايمي به خطرجويي اعتقاد دارند و به ميزان قابل توجهي واقع بينانه هدف هاي خود را شکل مي دهند. چالش در امور، براي آن ها مسئله اي عادي است و از آن پرهيز نمي کنند. سوم اين که آنان خواهان بازخور فوري و مشخص انجام امور خود از طرف ديگران مي باشند. آن ها مي خواهند بدانند که کار را چگونه انجام داده اند و به چه ميزان موفق بوده اند. از اين رو آنان اغلب به مشاغلي ( مانند فروش) روي مي آورند که نتيجه آن ها به سرعت نمايان مي شود. اين افراد از مشاغلي چون تحقيق وتوسعه روي گردانند، چرا که نتيجه چندان محسوس و ملموس نمي باشد و بسيار با فاصله از انجام عمل حاصل مي شود.
از نظر رفتارهاي ارتباطي، ويژگي افراد با نياز بالاي به موفقيت، عمدتا با تلاش فراوان در جهت شکل دهي به اعتماد به نفس بالاي خود نمايان مي شود و اين افراد سعي مي کنند تسلط خود را به طرف مقابل به منصه ظهور برسانند، در عين اين که در همان زمان سعي در جلب توجه ديگران نسبت به خود و رفتارهاي خود دارند. آنان در گفت و گوهاي دوجانبه يا چند جانبه بيشتر سخن مي گويند و کمتر گوش مي دهند، به ويژه زماني که هدفي براي رسيدن مطرح باشد. در آن صورت آن ها کمتر به ديگران مجال سخنگويي مي دهند و خود به گونه متکلم وحده عمل مي کنند. بين اعتماد به نفس و نياز به موفقيت رابطه وجود دارد. هر اندازه اعتماد به نفس در کسي تقويت شود مي توان اميدوار بود که او نياز به موفقيت بيشتري خواهد داشت
ضرورت دست یافتن به موفقیت
اکثریت مردم را به طور عموم ، از نظر روانشناسی می توان به دو گروه عمده تقسیم کرد. یکی گروهی که فرصتها آنان را به چالش می خوانند و بر آنند تا کارهای دشوار انجام دهند تا به هدفی خاص دست یابند، این گروه در اقلیت قرار دارند . گروه دیگر که در اکثریت می باشند نیز گروهی است که بی توجه از کنار مسائل می گذرند.
اینک چندین سال است که روانشناسان تلاش می کنند به راز این دو گانگی غریب پر رمز و راز پی ببرند.آیا نیاز به موفقیت (و یا فقدان آن ) در درون فرد اتفاقی است، ارثی بوده ویا نتیجه ی تاثیرات محیطی می باشد؟ آیا صرفاً یک انگیزه ی انسانی قابل تفکیک از انگیزه های دیگر است یا ترکیبی از چندین انگیزه ی مختلف – تمایل کسب قدرت و شهرت ویا تجمع ثروت؟ مهمتر از همه آیا راهی وجود دارد که بتوان چنین تمایلی را در جامعه ویا افرادی که فاقد آن می باشند ، بوجود آورد؟
با وجود آنکه هنوز پاسخ کاملی برای هیچیک از این سوالات در دست نیست اما سالها کارکردن روی این مطالب ، پاسخهایی نسبی برای هریک از سوالات مزبور ویا بینشی نسبت به کل قضیه فراهم آورده است . بی شک یک انگیزه انسانی بخصوص که از سایر انگیزه ها قابل تفکیک باشد وجود دارد ،به نحوی که می توان آنرا در هر گروهی از افراد یافت ویا مورد آزمون قرار داد.
اجازه بدهید مثالی را مطرح کنم . چندین سال قبل بر روی 450 نفر از کار گرانی که در نتیجه ی تعطیلی موقت یک کارخانه در منطقه ی اری پنسیلوانیا ،از کار اخراج شده بودند، مطالعه ای انجام شد. اکثریت این کارگران برای مدتی در خانه ماندند و سپس به اداره ی کاریابی ایالات متحده مراجعه کردند تا ببیند امکان استخدام در کار قبلی خود ویا کارها ی نظیر آن وجود دارد یا خیر. تنها تعداد قلیلی از آنها به گونه ای متفاوت رفتار کردند ، یعنی درست از همان روز که کار خود را از دست دادند ، به شکار کاری جدید رفتند.
آنها به اداره ی کاریابی ایالات متحده و پنسیلوانیا سر زدند. بخش استخدام نیازمندیها ی روزنامه ها را می خواندند ، به کلیسا و اتحادیه ی خود و سازمانهای وابسته ی مختلف سر زدند ، برای فراگیری مهارتهای جدید در دوره های آموزشی شرکت کردند وحتی شهر خود را در جستجوی کار ترک کردند و این در حالی است که اکثریتی که در خانه مانده بودند حاضر نبودند تحت هیچ شرایطی برای بدست آوردن کار اری را ترک گویند. بی شک افراد این اقلیت فعال از انگیزه های کاملاً متفاوتی برخوردار بوده اند . تمامی این افراد از نظر هدف در یک موقعیت قرار داشتند : آنها به کار ، پول، سر پناه ، غذا و امنیت شغلی نیاز داشتند .
اما تنها عده ی اندکی از آنان در بدست آوردن نیازها یشان پیش قدم شده ودر اقدام کردن از خود تهور نشان دادند. چرا؟ اینک روانشناسان پس از سالها تحقیق معتقدند که می توانند بدین سوال پاسخ دهند . آنها نشان داده اند که این افراد از نوع خاصی از انگیزه ی انسانی به مقیاسی بالا برخوردار بوده اند . اجازه بدهید فعلاً این ویژگی فردی را انگیزه ی
A
بنامیم وبه بررسی سایر ویژگیهای افرادی که انگیزه ی
A
آنها بیشتر از دیگران است بپردازیم.
فرض کنید این افراد از نظر کاری در موقعیتی قرار دارند که می توانند میزان سختی و دشواری کارشان را خود تعیین کنند . چنین وضعیتی را براحتی می توان در آزمایشگاه روانشناسی ایجاد کرد.،بدین ترتیب که از افراد خواست تا حلقه هایی را از هر فاصله ای که خود می خواهند ،بسوی یک گل میخ پرتاب نمایند.بسیاری از افراد حلقه ها را به طور اتفاقی و بدون محاسبه پرتاب می کنند ، یا بسیار نزدیک می ایستند ویا از گل میخ فاصله ی بسیار می گیرند ، اما افرادی که دارای انگیزه ی
A
می باشند ، چنین به نظر می رسد که فاصله ی خود را از گل میخ چنان محاسبه می کنند که القا کننده ی حس استادی وتسلط باشد . این افراد تقریباً همیشه در فاصله ای متعادل می ایستند ؛ نه آنقدر نزدیک که کار به نحو مسخره ای آسان به نظر برسد و نه آنقدر دور به نظر برسد ونه آنقدر دور که انجام کار غیر ممکن گردد . هر گاه شانس موفقیت آنها یک به سه باشد ، اهدافی را برای خود تعیین می کنند ، مشکل اما دست یافتنی است. به عبارت دیگر این گونه افراد همواره چالشهایی را برای خود در نظر می گیرند ، وظایفی که آنها را وا می دارد تا خود را تا حدی پیشرفت دهند .
البته آنها هنگامی چنین رفتاری را از خود بروز می دهند که بتوانند از طریق عملکرد شخصی خود ، نتیجه ی کار را تحت تاثیر قرار دهند . آنها به هیچ وجه قمار کردن را ترجیح نمی دهند. فرض کنیم آنها می توانند بین تاس ریزی ونرادی و تلاش در حل یک مساله یکی را انتخاب کنند ، در حالیکه برای هر دو کار زمانی واحد و شانس موفقیت یک به سه دارند .با وجود آنکه فرصت برنده شدن در هر دو مورد یکسان است وتاس ریختن کار ساده تری است اما آنها حل مساله را انتخاب می کنند . آنها بجای آنکه نتیجه ی کار را به دیگران ویا به شانس واگذار کنند ترجیح می دهند خود بر روی مساله کار کنند .
بی شک این گونه افراد به جای پاداش موفقیت ، به نفس موفقیت ها فردی می اندیشند، چراکه از طریق تاس ریختن می توانستند به همان پاداش ها دست یابند .
این مساله نشان دهنده ی ویژگی دیگری است در افرادی که از انگیزه ی
A
برخوردار می باشند و آن اینکه اینان شرایط کاریی را ترجیح می دهند که در آن صرفاً براساس تلاش خود به بازخور دی قطعی دست یابند . درست همانند یک بازیکن گلف ویا فروشنده نه مانند کاری که یک معلم و مشاور پرسنلی انجام می دهد. یک بازیگر گلف تقریباً همیشه امتیاز خود را می داند و به خوبی می تواند خود رابا رقیب خویش ویا با عملکرد روز ویا هفته ی قبل خود مقایسه نماید. یک معلم هرگز چنین بازخورد قطعیی درباره ی " نحوه انتقال مطلب " به دانش آموزانش در دست ندارد.اما علت چنین رفتاری در برخی از افراد چیست؟ از یک نظر پاسخ این سوال بسیار ساده است . علت آن است که آنان بیشتر وقت خود را به فکر کردن درباره ی این مساله می گذرانند که چگونه کار خود را بهتر انجام دهند . در حقیقت روانشناسان نوعا قدرت انگیزه ی
A
را با گرفتن نمونه هایی از تفکرات خود به خود افراد ( مانند سر هم کردن یک داستان درباره ی عکسی که به آنان نشان داده می شود .) و شمارش دفعاتی که آنان عملکرد خود را"بهتر" می خوانند ، اندازه گیری می نمایند . این شمارش عینی بوده وحتی امروزه با کمک برنامه ها کامپیوتری مخصوص آنالیز داده ها نیز انجام پذیر می باشد.
...


مبلغ قابل پرداخت 25,500 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۳ تیر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 227

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما