محل لوگو

حق چيست؟ 32 ص


حق چيست؟ 32 ص

نام فایل : حق چيست؟ 32 ص

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 35

حجم : 119 کیلوبایت


دكتر محمدعلي موحد
وكيل پايه يك دادگستري
معاني گوناگون حق
واژههايي در زبان هست كه بار معنايي آنها هم سنگين و هم متنوع است. حق يكي از اين واژه هاست. معنايي كه اين واژه در ذهن ما القا ميكند چندان سيّال و چندان غني و پيچيدهاست كه معمولاً وقت و حوصله و دقت كامل را از ما ميگيرد و چه بسا كه از كاربرد آن با يك تصور مبهم و ناروشن خرسند ميشويم. اين جملة معروف را شنيدهايد كه ميگويد: «حق گرفتني است نه دادني». كمتر ميتوان اطمينان داشت كه گوينده و شنوندة اين جمله به روشني بدانند كه از چه سخن ميگويند. آن چيست كه گرفتني است و دادني نيست؟ ميدانيم كه صحبت از امري خوب و مطلوب و سودمند و دلپذير است. چيزي را ميخواهيم اما تصوري كه از آن درذهن ما نقش ميبندد سخت ناروشن و ابهامآلود است
.
واژة حق چه در تبادل عام، يعني زبان مردم كوچه و بازار، و چه در زبان نويسندگان و اديبانو اهل علم بيشتر به صورت اسم بهكاربردهميشود. درهمان جملة بالا «حق گرفتني است نه دادني» حق به صورت اسم بهكاررفتهاست. اما وقتي ميگوييم «سخن حق تلخ است» اين كلمه درمقام صفت قرارگرفتهاست. درزبان عربي حق به صورت فعل هم به كار ميرود كه ما در بحث كنوني نياز نداريم به آن بپردازيم
.
گفته ميشود «فلاني حقش آن نبود كه با او كردند»؛ يعني اين نه سزاي او بود. شعر معروف مولانا را در مثنوي ميخوانيم
:
كي توان حق گفت جز زير لحاف
با تو اي خشمآور آتش سجاف
يعني با چون تو آدمي حرف راست آشكارا نميتوان گفت. در جايي ديگر از مثنوي حق به معني مطلق حقيقت و دربرابر باطل به كار رفتهاست
:
زانـكه بيحق بـمطلي نـايد پـديـد
قلب را ابـله بـه بـوي زر خــريــد
آن كه گويد جمله حق از ابلهيست
وانكه گويد جمله باطل او شقيست
مقصود شاعر آن است كه انديشهها واعتقادات مردم نه همه با حقيقت وفق ميدهد و نه يكسره برخلاف حقيقت است. حقيقت انگاشتن و پذيرفتن همة آنها نشانة خامي و حماقت است؛ چنانكه باطل انگاشتن و ردّ همة آنها نشان از كوردلي و شقاوت دارد. وقتي كلمة حق را درمورد خداوند بهكار ميبريم همين معني را درنظر داريم زيرا كه خداوند حقيقت مطلق و محض حقيقت است. خاقاني در مديحهاي گفتهاست
:
چون آدم و داوود خليفه تويي از حق
حق زي تو پناهد كه پناه خلقاني
درلنگه اول اين بيت حق به معني خداوند است. شاعر خطاب به پادشاه ميگويد تو خليفة خداوندي، همچنان كه آدم و داوود خليفهگان او بودند. در لنگة دوم كه باز مخاطب آن پادشاه است ميافزايد: حق به تو پناه ميآورد زيراكه تو پناه همه مردماني. اين حق دوم كه خود را در ساية پناه پادشاه جاي ميدهد چيست؟ اينجا ديگر آن معاني كه براي حق برشمرديم: «سزاوار»، «راست»، «حقيقت» و «خداوند» درست درنميآيد. حق دراين لنگه از بيت به همان مفهوم ابهامآلود در عبارت «حق گرفتني است نه دادني» نزديك ميشود
.
راغب اصفهاني در مفردات الفاظ القرآن گفتهاست كه حق در اصل به معني مطابقت و موافقت است. خداوند كه اشيا را به مقتضاي حكمت ميآفريند حق ناميده ميشود و قول و فعل يا اعتقادي كه مطابق با واقع باشد حق است. اما گمان ميرود كه مطابقبودن و موافقبودن، چنانكه در انسيكلوپدي اسلام آمدهاست، معاني ثانوية حقاند نه معني اصلي آن. معني اصلي حق «ثبوت» است. بيضاوي در تفسير خود ميگويد: خدا را حق مينامند چرا كه ربوبيت و الهيت او ثابت است و ثبوت ديگر اشيا نيز بدواست (وبه تتحقق الاشياء) و از اينجاست كه حق را معمولاً به هست ثابت تعريف كردهاند (هوالموجود الثابت
).
...


مبلغ قابل پرداخت 25,500 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۳ تیر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 100

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما