نام فایل : هشت سال دفاع مقدس
فرمت : .doc
تعداد صفحه/اسلاید : 8
حجم : 79 کیلوبایت
نگاهي به شروع جنگ تحميلي و قطعنامه 598 از تصويب تا اجرا
انقلاب اسلامي در 22 بهمن سال 57 با فروپاشي رژيم ستمشاهي به پيروزي رسيد و نظام جمهوري اسلامي به رهبري امام(ره) بنيانگذاري شد. با اين رويداد بزرگ نظم امنيتي منطقه به زبان ادبيات سياسي به هم ريخت، يعني ايران كه تا آن زمان به عنوان يك قدرت منطقهاي حافظ منافع غرب تلقي ميشد و به عنوان مانعي در برابر نفوذ گسترش كمونيسم بود، با پيروزي انقلاب اسلامي اعلام شد كه ديگر ايران ژاندارم منطقه نخواهد بود. از طرف ديگر در كشوري كه انقلاب ميشود حكايت از آن دارد كه حكومت پيشين حكومت سالمي نبوده و مردم با انزجار از حكومت پيشين به دنبال حكومتي جايگزين يا انقلاب و دگرگوني هستند. اين كشور در چنين مقطعي درگير سر و سامان دادن به امور داخلي ميشود و سعي ميكند با ارائه الگوهاي جديدي در سياست خارجي خود، سالها پس از پايان جنگ جهاني دوم و حكمفرمايي نظام دو قطبي در جهان آن روز با شعار «نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي» استراتژي وابستگي را به استراتژي عدم تعهد تغيير دهد.
امريكا كه يار ديرين خود و منافع بسياري را در منطقه از دست داده بود در صدد برميآيد كه از طريق عراق ايران را متنبه كند تا پاسخي به امريكا ستيزي كه در ايران به راه افتاده بود داده باشد و به همين دليل چراغ سبز را به عراق نشان ميدهد.
يك دهه پيش از انقلاب اسلامي حزب بعث در عراق روي كار آمد و طي اين مدت حسن البكر در مقام دبيركل حزب و رئيس جمهور و فرمانده كل قوا به همراه جانشينش صدام حسين عراق را بازسازي كردند.
رسيدن به آبهاي ساحلي و دسترسي به مناطق مهم و استراتژيك حاشيه خليجفارس جزو استراتژي عراق به ويژه حزب بعث بود كه اين هدف از دو راه محقق ميشد؛ دسترسي به بخشي از مناطق ساحلي ايران و تسلط بر جزاير بوبيان كه جزو خاك كويت بود، اما صدام حسين اعلام كرد كه عراق آماده است تمام اختلافات خود با ايران را از راه زور حل كند. اين موضعگيري آشكارترين اعلام آمادگي عراق براي فشار به ايران در راستاي سياست واشنگتن بود؛ سياستي كه از طرق مختلف مثل تطميع بر صدام تحميل شده بود و صدام فكر ميكرد كه اين بهترين فرصت براي رسيدن به قدرت منطقهاي است.
از سوي ديگر حكومتهاي عراق به جز دوران حكومت برادران عارف براي تضمين بقاي خود و در قبال رقابتهاي سياسي درون غربي براي رسيدن به رهبري دنياي عرب سخت در تلاش پروراندن و اعتلا دادن به يك سلسله احساسات ناسيوناليستي افراطي عربي شدند.
حاكمان عرب عراق در رقابتهاي سياسي و قدرتي با مصر، سوريه و عربستان سعودي تمدنهاي سومري، كلداني و بابلي را تمدنهاي عربي فرض كرده و خود را وارثان بر حق آن تمدنها و خلافت عباسي دانسته و عراق را مهمترين كشور عربي قلمداد كردند.
از سوي ديگر از آنجا كه مبارزه و دشمني عليه اسرائيل مهمترين عامل تعيينكننده رهبري در دنياي عرب در نيمه دوم قرن بيستم بود، رقيبان عراق همانند مصر به رهبري عبدالناصر و سوريه به رهبري حافظ اسد، گوي سبقت را از عراق و صدام حسين ربودند. اين وضع عمدتاً ناشي از شرايط جغرافيايي حاكم بر كشمكش عربي اسرائيل بود، اما عراق به دليل بيبهره بودن از همسايگي جغرافيايي با اسرائيل گوي سبقت در رهبري عرب را آسان به رقيبان باخت.
بروز انقلاب اسلامي در ايران و اعلام سياستهاي جمهوري اسلامي در پشتيباني همه جانبه از عربها براي احقاق حقوق مردم فلسطين نه تنها بعث عراق را از ادامه اين دشمنيهاي بيمورد ولي خانمان برانداز باز نداشت كه بهانه تازهاي به دست صدام حسين داد تا در مقام خالدبن وليد كمر به تجديد قادسيه بندد و براي نجات عرب از امواج اسلام انقلابي به حركت درآمده در ايران و براي فراهم آوردن رضايت خاطر ايالات متحده و اسرائيل- كه انقلاب اسلامي ايران را خطري بزرگ براي ثبات و امنيت جهان قلمداد كرده بودند- جنگ هشت سالهاي را به ايران تحميل كند.
صدام حسين در نخستين ديدارش با وزير خارجه وقت ايران (شهريور 58) عادي شدن روابط دو كشور را منوط به استرداد جزاير سه گانه (تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي) از سوي ايران، تأمين حقوق عربستان (خوزستان) و بازگرداندن قسمتهايي از اروندرود به عراق دانست.
اين درخواست عراق (خروج ايران از جزاير سه گانه خليج فارس) طي يك نامه رسمي توسط سعدون حمادي، وزير امور خارجه عراق به كورت والدهايم، دبيركل وقت سازمان ملل متحد تسليم شد.
سعدون حمادي طي اين نامه با استناد به روحيه «توسعه طلبي» دولت ايران در منطقه خواستار خروج نيروهاي ايراني از سه جزيره شده است. در اين نامه همچنين به دخالت ايران در امور داخلي كشورهاي ساحل خليج فارس و به خطر افتادن استقلال اين كشورها اشاره شده است.
صدام در آن زمان سعي ميكرد كه به هر طريق از رژيم تازه تولد يافته ايران امتياز بگيرد و ميانديشيد كه موقع دور انداختن قرارداد الجزاير و حمله به ايران فرا رسيده است؛ قراردادي كه در سال 1975 با واسطهگري الجزاير بين ايران و عراق به امضا رسيده بود و همين صدام بود كه در آن قرارداد حق ايران را به رسميت شناخته بود. به هر حال تحولات رخ داده باعث شد كه عراق از نخستين روز پيروزي انقلاب اسلامي ضمن حمايت از گروههاي ضدانقلاب، مخصوصاً در استانهاي همجوار تحركات مرزي را آغاز كرد.
در واقع تحركات عراق رفته رفته از سال 58 شروع شد. همانطور كه ذكر شد، جنگ هشتساله كه با تحريك و حمايت همهجانبه استكبار جهاني توسط رژيم بعثي عراق بر مردم ايران تحميل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبههها نبود، بلكه تمام سرزمين اسلامي، اعم از شهرها و روستاها را دربرگرفت. از آنجا كه نظام جمهوري اسلامي در تعارض مستقيم با قدرتهاي سلطهگر قرار داشت، لذا از همان ابتدا با مقابله جدي آنان مواجه شد كه به عنوان مثال ميتوان به كودتاها و عملياتهاي براندازي، درگيريهاي داخلي و شورشهاي محلي در قالب ادعاهاي خودمختاري اشاره كرد.
در جريان يك مبارزه سياسي در مقابل پناهندگي شاه به امريكا، سفارت امريكا در تهران به تصرف دانشجويان خط امام درآمد. اين واقعه شكل جديدي به رويارويي ايران با اين قدرت استكباري بخشيد. امريكا تاب چنين تحقيري را نداشت، لذا با حمله نظامي به طبس تلاش كرده اين حقارت را جبران كند، ليكن به صورتي مفتضحانه شكست خورده از اين رو امريكا در يك بررسي منطقهاي جهت مهار گسترش انقلاب اسلامي و نيز جبران شكستهاي پي در پي خويش، ابتدا اقدام به تحريك اقتصادي و تسليحاتي ايران كرد و سپس توسط صدام به عمليات نظامي ايران پرداخت.
در عراق نيز صدام با روحيه قدرتطلبي و سلطهگري، حسن البكر را طي كودتايي از صحنه قدرت راند و با طبع رهبري جهان عرب و پر كردن خلأ قدرت در منطقه و به دست آوردن امتيازات از دست داده در قرارداد 1975 خود را به عنوان وسيلهاي كه غرب ميتواند توسط او به اهداف سلطهگرانهاش دست يابد معرفي كرد. لذا در اولين اقدام به سركوبي شيعيان عراق دست زد و همزمان به بمبگذاري در تأسيسات نفتي ايران توسط گروههاي ضدانقلاب مبادرت كرد. در عين حال جنگ تبليغاتي شديدي عليه ايران اسلامي را آغاز نمود و در تلويزيون دولتي به بهانه باز پسگيري سه جزيره ابوموسي، تنب بزرگ، تنب كوچك حملات مستقيم و غيرمستقيم تبليغاتي را متوجه ايران كرد و سرانجام پس از يك دوره مذاكرات مسئولان عراقي با مسئولان امريكايي و حضور برخي فرماندهان ارشد نظام شاه در عراق، وزارت امور خارجه آن كشور به صورت رسمي در 26/6/59 طي يادداشتي قرارداد 1975 الجزاير را لغو كرد و ارتش عراق در 31/6/59 حمله سراسري خود را آغاز كرد.
در اين جنگ نابرابر ايران با تكيه بر نيروهاي مردمي، ارتش و سپاه پاسداران هشت سال جانانه دفاع كرد تا اينكه در سال 1367 قطعنامه 598 را پذيرفت.
قطعنامه 598، از تصويب تا اجرا
جمهوري اسلامي ايران در 27 تير 1367 با ارسال نامهاي به دکوئيار، دبيرکل سازمان ملل رسماً قطعنامه 598 را پذيرفت. اين اقدام با توجه به رفتار و مواضع سازمان ملل که در طول جنگ هشتساله، به غير از موارد بسيار محدود و غيراساسي، عملاً به سود عراق رفتار ميکرد، پرسشها و ابهامات فراواني را مطرح کرد. ضمن اينکه در آن ايام، با سقوط فاو، روند نظامي جنگ نيز برخلاف سالهاي گذشته به زيان ايران شد و عميقاً بر روش جديد سياسي ايران تأثير گذاشت.
اکنون که 20 سال از آن ايام سخت و سرنوشتساز ميگذرد و با توجه به تغييراتي که در محيط بينالمللي، منطقه و درون ايران صورت گرفته است، شايد بتوان تا اندازهاي اقدام جمهوري اسلامي ايران را به عنوان يکي از پديدههاي بسيار مهم جنگ و انقلاب اسلامي که علاوه بر تأثير آن در پايان بخشيدن به جنگ، آثار و نتايجي را بر روند تحولات جامعه ايران بر جاي گذاشته و خواهد گذاشت، مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار داد. در واقع، آنچه که مورد سؤال است، نحوه پايان دادن به جنگ در چارچوب قطعنامه 598 و علل موافقت جمهوري اسلامي ايران با آن ميباشد که در خصوص جنگ عراق عليه ايران با اقدام ايران در پذيرش قطعنامه 598 تحقق يافت.
بر اساس ملاحظات يادشده و با توجه به تغيير روش ايران در پايان بخشيدن به جنگ، لازم است که ابعاد اين موضوع و روند تحولاتي که طي هشت سال با هدف پايان دادن به جنگ و با تکيه بر راهحلهاي ديپلماتيک که شخصيتها، کشورها و مجامع بينالمللي مطرح کردهاند و همچنين براساس کليات مواضع و اقدامات جمهوري اسلامي در حد فاصل تصويب تا پذيرش قطعنامه، بررسي شود تا مواضع ايران در هنگام صدور اين قطعنامه آشکار شده و هر گونه شايعهاي مبني بر مخالفت ايران با راهحلهاي ديپلماتيک، از جمله صدور قطعنامه 598 براي پايان دادن به جنگ، رد شود.
مهمترين علت تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر، متأثر از اين موضوع بود که حاميان جهاني و منطقهاي عراق، پذيرش برتري ايران بر عراق و تامين خواستههاي بر حق آن کشور را با توجه به پيامدهايش، به زيان منافع خود و خلاف هدف اصلي وقوع جنگ ارزيابي ميکردند. جمهوري اسلامي ايران پس از آزادسازي مناطق اشغالي و فتح خرمشهر، همواره بر دو موضوع اساسي تأکيد ميکرد: نخست، محکوم کردن عراق بهعنوان متجاوز و مسئول جنگ و دوم، پرداخت غرامت به ايران به عنوان قرباني تجاوز. با آنکه خواستههاي ايران کاملاً منطقي و عادلانه بود، ولي بنا به ملاحظاتي، هيچگاه اين خواستهها بهطور جدي مورد توجه سازمان ملل قرار نگرفت.
امام راحل در پيام خود به حجاج بيتالله الحرام در سال 1366 در اين باره فرمودند:
"دنيا از آغاز جنگ تاکنون درتمام مراحل دفاعي ما هيچگاه با زبان عدالت و با بيطرفي با ما سخن نگفته است.»
بنابراين، تمام تلاشها و فعاليتهاي سياسي تبليغاتي و نظامي ايران از فتح خرمشهر تا پذيرش قطعنامه 598 با هدف تأمين خواستههاي بر حق ايران انجام گرفت. کسب پيروزي نظامي با انجام سلسله عملياتي که در مناطق مختلف صورت گرفت، براي تضمين خواستههاي ايران و تحميل آن به عراق و حاميان جهاني و منطقهاي اين کشور بود. در همان حال، تلاش براي بازداشتن ايران از پيروزي نظامي بر عراق يا دستيابي به پيروزي سياسي برپايه برتري نظامي، باعث شد تا فشارهاي گوناگون و همه جانبهاي بر ايران وارد شود. ايران به موازات تشديد اين فشارها، در برابر وضعيت کاملاً دوگانه و متضادي قرار گرفت، از يکسو، گسترش دامنه جنگ و تشديد فشارها و دشواريهايي که براي انجام عمليات نظامي گسترده با تضمين پيروزي وجود داشت، بيش از پيش جمهوري اسلامي ايران را در تنگنا قرار ميداد و امکان تأمين خواستههايش را دشوار ميساخت و از سوي ديگر، با توجه به برتري بهدست آمده از پيروزيهاي نظامي ايران بر عراق و خواستههاي بر حق ايران، چشمپوشي از اين خواستهها براي مسئولان و تصميمگيرندگان کشور امکانپذير نبود. همچنين، با توجه به افکار عمومي جامعه که رخدادهاي جنگ را با حساسيت زيادي پيگيري ميکردند، اقدام به اين تصميم با چرخش از استراتژي پيشين، با هزينه بسيار زيادي در جامعه همراه بود. البته، اين مسئله به اين معنا نبود که ايران بدون در نظر گرفتن اصول و مصالح، در برابر واقعيات تسليم شود و يا بدون در نظر گرفتن واقعيات، تنها برخي اصول و مواضع پيشين را مورد تأکيد قرار دهد، برخورد ايران با قطعنامه 598 و بعدها با فاجعه سقوط هواپيماي ايرباس مؤيد اين موضوع ميباشد.
...
مبلغ قابل پرداخت 26,500 تومان