نام فایل : ريشه ناهنجاري ها
فرمت : .doc
تعداد صفحه/اسلاید : 25
حجم : 92 کیلوبایت
ريشه ناهنجاري هاي اجتماعي سستي در انجام وظايف و گم كردن راه است
اشاره: آن چه مي خوانيد، گزيده اي از سخنان آيت الله مصباح يزدي مي باشدكه به مناسبت مبعث پيامبر اكرم (ص) ايراد شده است.
فرا رسيدن عيد سعيد مبعث را به پيشگاه مقدس ولي عصر ارواحنافداه و همه علاقه مندان به اسلام و اهل بيت تبريك و تهنيت عرض ميكنم.
بعث و بعثت به معناي برانگيختن است؛ يعني چيزي را كه در حالت ركود قرار گرفته، از آن حالت خارج كنند و در يك مسير صحيح به حركت در آورند. البته اصل معناي بعث، حركت در مسير صحيح را تضمين نمي كند؛ ولي شرط ضمني اين مفهوم است. وقتي گفته مي شود پيغمبري برانگيخته شد، يعني مردمي بودند كه در حالت ركود و سكون به سر مي بردند و به هدف مورد نظر نرسيده بودند؛ در نتيجه خدا كسي را فرستاد تا آن ها را به حركت در آورد و به سوي مقصدي برساند كه مي بايست برسند. در اين مفهوم، دو عنصر مورد توجه است: يكي به حركت در آوردن و ديگري جهتگيري صحيح. اگر درباره خودمان بينديشيم، ميبينيم كه اين دو عنصر در وجودمان به قدر كافي وجود نداشته، بلكه دو عامل برضد آن وجود داشته است. اگر عامل برانگيزاننده اي نباشد، علاقه داريم راحت باشيم و استراحت كنيم. اين يك آفت بزرگ است.
خدا انسان را آفريد تا به سوي عرش و قرب خدا برود و خداگونه شود. اين احتياج به تلاش فراوان دارد. اميرالمؤمنين(ع) وقتي بعد از زحمت هاي روزانه و جهاد در ميدان هاي نبرد، به عبادت مي ايستاد، صدها ركعت نماز مي خواند، مي گريست و گاهي غش مي كرد. آخر شب هم مي گفت، راه طولاني و زاد و توشه علي كم است! ما چنين راهي را در پيش داريم؛ اما دلمان مي خواهد همواره بخوابيم و استراحت كنيم. يك عاملي بايد ما را از اين حالت ركود و راحت طلبي بيرون آورد. برانگيختن صرف هم موضوعيت ندارد؛ بايد براي يك حركت صحيح برانگيخته شويم تا در مسير تكاملي پيش برويم. اين كار، وظيفه انبيا (ع) است. خدا ابتدا به وسيله وحي، پيامبران را به حركت در مي آورد و بعد به وسيله آن ها ديگران را . «يا ايها المدثر قم فأنذر»: اي كسي كه جامه بر تن پوشيدي! اين عالم براي خوابيدن و استراحت نيست؛ به پا خيز! «يا ايها المزمل قم» اين دو سوره هر دو با «قم» شروع شده است؛ اما دو جهت گيري مختلف دارند: يكي درباره وظيفه شخصي پيامبر(ص) و آماده سازي ايشان براي پذيرش يك رسالت بزرگ و ديگري هم راجع به اصل آن رسالت. در سوره مزمل مي فرمايد: ما يك بار سنگين را براي تو در نظر گرفته ايم؛ بايد خودت را آماده كني. راه آماده شدن اين است كه شب ها را به عبادت بپردازي. بههرحال، خدا اول پيغمبر را برميانگيزاند و او را براي بر دوشكشيدن يك بار سنگين آماده ميكند؛ در سوره مدثر از آغاز رسالت خود شروع ميكند. «قم فانذر»: به عبادت خود اكتفا نكن؛ آنها بيشتر جنبه خودسازي داشت براي اينكه امروز بتواني مسؤوليت خويش را ادا كني. حالا كه براي پذيرفتن اين مسؤوليت آمادگي پيدا كردي، مسؤوليت خودت را آغاز كن.
پس منظور از بعث يكي اين است كه ما از اين حالت غفلت، ركود، تنآسايي و راحتطلبي خارج شويم و انگيزه حركت پيدا كنيم؛ ديگر اينكه راه صحيح حركت را بيابيم. آن ديگر همان متن شريعت ميباشد كه خداي متعال بهوسيله پيغمبر اكرم(ص) بيان فرموده است. از اينجا بايد توجه كنيم كه خطرهايي ما را تهديد ميكند: يكي خطرهايي كه ما را به ركود و سستي ميكشاند؛ دوم خطرهايي كه ما را از راه صحيح منحرف ميكند. كساني هستند كه ما را دعوت به حركت ميكنند، اما حركت به سمتوسويي كه خودشان ميخواهند، نه آن سمت و سويي كه خدا ميخواهد! به تعبير قرآن، آنها هم امام هستند، منتها امام ضلالت! بايد بكوشيم از سستي و تنبلي به دور باشيم. تنبلي دستاوردي براي آدمي ندارد؛ بهترين حالتش اين است كه انسان را درجا نگاه دارد؛ ولي هرگز به اين حالت نخواهد ماند! چون بهمحض اينكه خوي تنبلي در انسان تقويت گردد، شيطان بر او مسلط ميشود. در بيكاري و تتبلي است كه هزاران فساد و مفسده به بار ميآيد. هرچه انسان بيشتر درگير كار و اشتغال باشد، كمتر به فساد مبتلا ميشود. انسان ابتدا دنبال تنبلي و تنآسايي ميرود، آنگاه در تنبلي و بيكاري هزاران فساد پديد ميآيد. ميگويند: خودت را به كار مفيدي مشغول كن وگرنه نفس تو را مشغول خود ميكند! اگر انسان بيكار شود و نفسش را به كار نگيرد، نفس، او را براي هواهاي نفساني به كار ميگيرد!
براي اينكه انسان به دام شيطان نيفتد، بايد از بيكاري فرار كند؛ همان چيزي كه بسياري عكس آن را رفتار ميكنند! ميگويند چه بسا كساني هستند كه وقتي ارباب رجوع به آنها مراجعه ميكنند، به يك بهانهاي رد ميكنند؛ مثلاً گفته ميشود حالا آقا كميسيون دارند و يا چنين و چنان است! در مواردي چهبسا مشكل ارباب رجوع را بشود در ظرف چند دقيقه حل كرد يا راهنمايي لازم را ارايه داد. اگر انسان اهل حركت باشد، سعي ميكند كار يك كسي را راه بيندازد؛ نه اينكه اصلاً او را از كار بيندازد! البته انسانها كار دنيايي را اغلب دستكم نميگيرند و فقط كارهاي آخرتي را عقب مياندازند! گاهي انسان نسبت به كار ديگران دلسوزي دارد؛ اما خودش را فراموش ميكند؛ اين چيز عجيبي است. انسان مريضي را ميبيند، دلسوزي ميكند و او را به بيمارستان ميبرد و... . كم نيستند افرادي كه عواطف انساني قوي دارند و اگر بچه يتيمي را ببينند، چهبسا اشكشان هم جاري شود؛ ولي توجه نميكنند كه بعضي از رفتارهاي خودشان آنها را به عذابي بدتر از اين بيماريها گرفتار خواهد كرد، گناهاني كه مرتكب ميشوند، عواقبي بسيار بدتر از اينها براي خودشان دارد. اين است كه در قرآن و روايات راجعبه اين مسأله تأكيد شده است: «ا‡ تأمرون الناس بالبر و تنسون انفسكم» بيشتر به ما ارتباط دارد كه امر به معروف و موعظه ميكنيم. ميفرمايد چطور مردم را دعوت ميكنيد كه كار خوب انجام دهند؛ خودتان را فراموش ميكنيد؟! اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «الله الله في اعز الانفس عليكم و احبها اليكم». شما كسي را كه دوست داريد، برايش دل ميسوزانيد و ميخواهيد به او خدمت كنيد. چه كسي را بيشتر از خودتان دوست داريد؟! پس چرا به فكر خودتان نيستيد؟!
ما شيعيان مثل امام حسين و ساير ائمه اطهار(ع) را داريم و الحمدالله عشق آنها در دل همه ما وجود دارد و زندگي آنها الگو است؛ ولي باز حق ولايت را ادا نميكنيم و حتي گاهي سوءاستفاده هم ميكنيم. آنها براي ايجاد تحرك آمدهاند؛ ولي ما سوءاستفاده ميكنيم و ميگوييم حالا كه ولايت داريم، پس كارمان كاملاً درست است! بايد با اين خوي تنبلي و راحتطلبي مبارزه كنيم. متأسفانه فرهنگ غربي ميكوشد تا نسل جوان ما را تنبل، راحتطلب، پرمدعا و بيمسؤوليت بار آورد و اين خطري بسيار بزرگ است كه نسل آينده مسلمانها را بهصورت جدي تهديد ميكند. بايد با اين روح تنبلي مبارزه كنيم و در كارهاي عادي زندگيمان فعال باشيم؛ بعد هم اين فعاليت را بيشتر به امور معنوي سرايت دهيم. در جهتگيريها هم بايد دقت كنيم. يعني اگر فعال هستيم و احتياج به عاملي براي تحرك نداريم، حركتمان را درست تنظيم كنيم. ببينيم كجا ميخواهيم برويم و هدفمان چيست. اين مرحله، آسانتر از مرحله اول نيست؛ بلكه سختتر هم هست. انسان هم راهش را پيدا كند، هم نيتش را خالص گرداند. اگر اين دو تا عنصر را بشناسيم و خودمان را تقويت كنيم، هم هدف خلقت را تحقق بخشيده و هم زحمتهاي انبيا را بيثمر نگذاشتهايم، هم سعادت ابدي را براي خودمان تأمين كرده و هم در راه سعادت ديگران بهترين خدمت را انجام دادهايم. به يك معنا ريشهِ همه ناهنجاريهاي جامعه به اين دو عامل برميگردد: تنبلي در انجام وظايف و گمكردن راه.
ميشل هولباك، نويسنده اسلام ستيز فرانسوي كه اخيراً دين اسلام را «حماقت» و «خطرناك» توصيف كرده، در جديدترين اظهارات خود گفته است: «براي غلبه بر مسلمانان بايد آنها را به فساد كشيد. ما از راه زور نمي توانيم افراط گرايي ديني را متوقف سازيم؛ پس بهتر است مسلمانان را به فساد بكشانيم. چنگ بر ضد افراط گرايي اسلامي با كشتن مسلمانان فايده اي ندارد، فقط با فاسد كردن آنها مي توان به اين پيروزي دست يافت. بايد به جاي بمب دامن هاي كوتاه و گوشواره فرو بريزيم.»
اين رهنمودهاي كاملاً هوشمندانه و بسيار موثر براي دشمنان جوامع اسلامي است. واقعيت اين است كه هيچ چيز به اندازه فساد جنسي، شالوده هاي يك جامعه هدفمند را از هم نمي پاشد. فساد، نيروهاي پر شور جوانان را به بيراهه هاي ناهنجاري مي كشاند و جامعه را از نيروي كارآمد محروم مي كند. يكي از بزرگترين عوامل تعيين كننده در اين زمينه نحوه ظاهر شدن زنان در عرصه هاي اجتماعي است.
در جامعه اي كه زنان و دختران به شكل اغواگرايانه و با افراط در نمايش زيبايي هاي جسمي خود در مكان هاي عمومي ظاهر مي شوند، انگيزه هاي فساد جنسي بيش از جوامع است كه در انها چارچوبهاي تعيين شده براي نحوه حضور اجتماعي زنان وجود دارد و كنترل هاي اجتماعي مانع از اغراق در نقش جنسي زن در صحنه هاي اجتماعي مي شود. وفور اين انگيزه ها طبعاً منجر به غلتيدن جامعه به دامن ابتذال هاي جنسي مي شود.
فلاسفه غرب مدت هاست كه از نحوه ايفاي نقش اجتماعي زن در جوامع غربي انتقاد مي كنند. آنها مي گويند به رغم آنكه در ابتدا كشاندن زن به عرصه هاي اجتماعي با انگيزه بهره مند كردن جوامع از نيمي از توان اجتماعي خود بود، اينك پس كه از دهه هايي از اين حضور مي گذرد، افراط در ابعاد جنسي، باعث شده كه اين نيمة جامعه نه تنها از ايفاي نقش هاي اجتماعي خود باز بماند، بلكه به اضمحلال كشاندن نيروهاي مردان جامعه به دليل مخاطب واقع شدن در فرآيند رفتارهاي ناهنجار زنان را باعث شود.
اسلام اين مشكل را با روشن بيني خاص خود پيش بيني كرده و نسخه منحصر به فرد حجاب را به عنوان چاره قطعي آن با جوامع اسلامي معرفي كرده است؛ به گونه اي كه امروزه، برخي از چهره هاي جديد فلسفي عرب، به تقليد از اين نسخه بي بديل عرب، جوامع غربي را به پرهيز از افراط در نمايش هاي جنسي عمومي به وسيله دختران و زنان جوان دعوت مي كنند.
اما شرايط جامعه ما از نظر حجاب چگونه است؟ ما در جامعه اي كه حاكميت خود را اسلامي مي داند، چگونه اين نعمت بزرگ الهي را مورد بهره برداري قرار مي دهيم؟ پاسخ اين پرسش ها را بسياري از شما به خوبي مي دانيد. جلوه هاي بدحجابي در كوچه و خيابان، در بازار و پارك و سينما و فروشگاه و در بسياري از اماكن عمومي جامعه ما خودنمايي مي كند. هر روز شكلي تازه از لباس هايي كه پيش از پوشاندن، در خدمت نماياندن هستند، بازار پوشاك زنانه را اشباع مي كند و مدل هاي جديد و اغواگر آرايش و رفتارهاي وسوسه انگيز سايه سنگين خود را هر روز بيش از پيش بر حضور اجتماعي زنان ما مي افكند تا اجتماع جوان جامعه را هر چه بيشتر به پرتگاه سقوط فرهنگي نزديك كند.
دوگانگي همه را گيج كرده
در اينكه حجاب از ارزش هاي مهم و از اصول مسلم رفتار اجتماعي در اسلام است، هيچ ترديدي نيست؛ نظامي كه نام «جمهوري اسلامي» را بر خود دارد، ملزم به پاسداري از حريم ارزش هاي اسلامي، از جمله حجاب است. اما متأسفانه در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي هيچ استراتژي مشخصي در برخورد با موضوع حجاب، طراحي و دنبال نشده است.
مسئولان رده بالاي مملكتي، پيوسته چادر را «حجاب برتر» دانسته اند؛ اما بر اين امر نيز تصريح كرده اند كه ساير پوشش ها، به اين شرط كه مشخصات مورد نظر اسلام را در زمينه حجاب داشته باشند، پذيرفتني اند. الگوهايي از «مانتو- شلوار- روسري» در سالهاي اول پيروزي انقلاب اسلامي، براي ادارات طراحي شد كه در عين پوشيدگي، صرفاً رنگهاي سياه و تيره را براي پوشش زنان و دختران تجويز مي كرد.اين الگوهاي سختگيرانه، در عمل، حالت يك حجاب اجباري را در محيط اداري پديد آورد؛ اما در كنار اين الگوها، رسانه هاي هنري، به ويژه سينما، الگوهاي ديگري را به زنان ارائه دادند كه كاملاً با آنچه كه مرد نظر بخش داري كشور بود، تفاوت داشت. با گذشت زمان، كم كم عده زيادي از زنان و دختران دوگانگي را در رعايت حجاب آموختند. به اين ترتيب كه آنها در محيط هاي اداري يك نوع حجاب داشتند و در محيط هاي ديگر نوعي ديگر تفاوت حجاب بسياري از دختران دانشجو و دانش آموز و زنان كارمند در محيط هاي اداري با محيط هاي ديگر، چنان فاحش است كه گاه شناختن چهره اي واحد در دو محيط مشكل مي شود. از سوي ديگر سختگيري در مورد آرايش چهره در محيطهاي اداري، لوازم آرايش ا جزء لاينفك كيفهاي همراه بسياري از خانم ها كرد. در چنين فضايي آنچه كمتر مورد توجه قرار گرفت، «روح حجاب» بود. در واقع آنچه در بحث حجاب مورد توجه بخش اداري جامعه واقع شد، بخش فيزيكي و ظاهري آنب بود، حال آنكه در اسلام در هر مقوله اي به محتوا و روح و معنا بيش از صورت ظاهر بها مي دهد.
حجاب متانت است
در ميان همه متفكراني كه درباره حجا اظهار نظر كرده اند، جايگاه دانشمند شهيد و نظريه پرداز اسلامي، مرتضي مطهري، جايگاه رفيع و ارزشمند است. اين چهره انديشمند اسلامي در تعريف حجاب از ديدگاه اسلام جمله اي درد كه در عين ايجاز، بسيار پر محتواست. ايشان مي فرمايد: «حجاب متانت است».
در واقع شهيد مطهري حجاب را نه در مقوله ظاهر كه در مقوله رفتار مي داند. متانت حالتي است كه در نقطه مقابل آن، «جلف گري» و «جلب توجه» است. وقتي استاد مطهري حجاب را متانت تعريف مي كند، در واقع درصدد بيان آن مفهوم است كه پديده حجاب زن را در عرصه اجتماعي به شكلي محفوظ مي دارد كه باعث جلب توجه نامحرمان به جاذبه هاي جنسي او نشود.
به عبارت ديگر، اسلام از طريق نهادينه كردن حجب، نيروي عظيم زنان را بدون آنكه در چارچوب جاذبه هاي جنسي در جامعه به هرز برود، در خدمت اهداف و فعاليت هاي مفيد جامعه قرار مي دهد. زني كه در پرتو چنين حجابي در صحنه هاي اجتماعي جامعه حضور مي يابد، صرفاً به عنوان يك نيروي اجتماعي درست همپاي مردان مورد توجه قرار مي گيرد و نقش هاي جنسي او باعث تبديل شدنش به عروسكي براي ارضاي نگاههاي هوسبازان و در واقع خارج شدن از گردونه فعاليتهاي جدي اجتماعي نمي شود. اما اين، همة موهبت هاي حجاب نيست. حجاببه دليل پوشيده داشتن جاذبه هاي جنسي زن، او را از تعرض متجاوزان محفوظ مي دارد و از سوي ديگر، منحصر كردن ايفاي نقش هاي جنسي در محيط خانواده، كانون هاي خانوادگي را گرم و پر محبت و مستحكم مي سازد.
سينماي ايران، مشوق بدحجابي
...
مبلغ قابل پرداخت 26,500 تومان