نام فایل : پست مدرنيسم
فرمت : .doc
تعداد صفحه/اسلاید : 23
حجم : 130 کیلوبایت
پست مدرنيسم
مترجم:ميلاد حامياحمدي
پروفسور مري كلاجز، دانشيار بخش انگليسي دانشگاه كلورادو
پست مدرنيسم واژه يا به بيان دقيقتر، مجموعه عقايد پيچيده اي است كه به عنوان حيطهاي از مطالعات آكادميكي از اواسط دهه 80 پديدار گشتهاست. توصيف پست مدرنيسم دشوار به نظر ميرسد، زيرا مفهومي است كه در انواع گستردهاي از ديسيپلينها و حيطههاي مطالعالتي از قبيل:هنر معماري، موسيقي، فيلم، ادبيات، جامعهشناسي، ارتباطات، مد و تكنولوژي نمايان شدهاست. دشوار است كه اين مفهوم را در زمان يا تاريخ خاصي جاي دهيم، زيرا زمان دقيق ظهور پست مدرنيسم مشخص نيست. شايد آسانترين راه براي آغاز انديشيدن در مورد پست مدرنيسم، انديشيدن در مورد مدرنيسم باشد، جنبشي كه بنظر ميرسد پست مدرنيسم، از آن ظهور كردهاست. مدرنيسم، دو گونه تعريف دارد كه اين دو جنبه به درك پست مدرنيسم، مرتبط مي شود. اولين جنبه يا تعريف از مدرنيسم، از يك جنبش زيبايي شناختي كه بطور كلي مدرنيسم ناميدهميشد، نشات ميگيرد. اين جنبش تماما با انديشههاي غربي قرن بيستم در مورد هنر همسان است. (گويا علائم در حال ظهور آن را، ميتوان در قرن نوزدهم هم يافت)همان طور كه ميدانيد، مدرنيسم جنبشي است در هنرهاي تجسمي، موسيقي، ادبيات، و نمايشنامهنويسي كه معيارهاي سنتي را در پاسخ به اين پرسش كه ((هنر چگونه بايد شكل بگيرد، استفاده گردد، و چه معنايي داشتهباشد؟)) ناديده ميگيرد.
در دوران اوج گيري مدرنيسم يعني بين سالهاي 1910 تا 1930 چهرههاي شاخص ادبيات مدرن مانند وولف، جويس، اليوت، استيونز، پروست، مالارمه و رايك، به عنوان پايهگذاران مدرنيسم قرن بيستم، به توصيف مجدد اين امركه «شعر و داستان بايد چگونه باشد و چه كاري ميتواند انجام دهد؟»، كمك شاياني نمودهاند.
از ديدگاه ادبي ويژگيهاي شاخص مدرنيسم عبارتند از:
1ـ تاكيد برامپرسيونيسم (تأثرگرايي)
*
و ذهنيت در نوشتار و هنرهاي تجسمي و تاكيد بيشتر بر چگونگي وقوع امر ديدن يا خواندن يا حتي ادارك در ذات خود، تا تاكيد بر روي آنچه ادراك ميگردد. نمونه اين امر ميتواند، جريان سيال ذهن در نوشتن باشد
2ـ جنبشي به دور از واقعنگري آشكار كه توسط راوي سوم شخص داناي كل و ديدگاههاي روايي ثابت و جايگاههاي مشخص اخلاقي پديد ميآيد. داستانهاي ويليام فاكنر كه داراي چند راوي هستند نمونهاي از اين گونه مدرنيسم هستند.
3ـ تمايز ژانرهايش مبهم است، بنابراين شعر بيشتر نثروار (مانند آثار تي اس اليوت يا اي كامنيگز) و نثر بيشتر شعر گونه است (مانند آثار وولف و جويس)
4ـ تاكيد بر روي اشكال مجزا، روايتهاي ناپيوسته و كولاژهايي
*
از موضوعات مختلف كه اتفاقي به نظر ميرسد
5- گرايشي به سمت انعكاسپذيري يا ناخودآگاه كه مرتبط با محصول آثار هنري است. بنابراين هر قطعه توجه ما را به جايگاه خاص خودش به عنوان يك دستاورد يا مانند چيزي كه توسط روشهاي گوناگون ساخته شده و بكار ميرود، جلب ميكند.
6ـ رد زيبايي شناختي بسيط رسمي، به جانبداري از طرحهاي
مينيماليستي
*
(كمينهاي) مانند اشعار ويليام كارلوس ويليامز و رد تئوريهاي رسمي زيباشناختي در مقياسي گسترده به جانبداري از كشف و شهود در خلق اثر.
7- رد تمايزات ميان فرهنگهاي والا و پايين و عامهپسند در گزينش موادي كه سابقاً هنر را شكل ميداد و هم در روشهاي نمايش، توزيع و كاربر هنر.
پست مدرنيسم هم مانند مدرنيسم از بيشتر اين عقايد پيروي ميكند در حاليكه منكر مرزبندي ميان اشكال والا و پايين هنر و تمايزات ثابت ژانري است و تاكيدش بر تقليد *، نقيضه*، كنايه و فكاهي بودن است. هنر و انديشه پست مدرن از انعكاسپذيري، ناخودآگاهي، از هم گسيختگي و ناپيوستگي (به خصوص در ساختار هاي روايي)، ابهام و تقارن زماني حمايت كرده و بر موضوعاتي عاري از مفاهيم انساني و فاقد ساختار و ثبات تاكيد ميورزد.
اين گونه بنظر ميرسد كه پست مدرنيسم در اين روشها بسيار شبيه مدرنيسم است، با اين حال درباب نگرش , مدرنيسم با بسياري از اين گرايشات متفاوت است.به عنوان مثال مدرنيسم به اين سو گرايش دارد كه نمايي پراكنده از ذهنيت انسان و تاريخ نشان دهد («زمين هرز » اليوت يا «به سوي فانوس دريايي» وولف را به خاطر بياوريد)، اما اين پراكندگي را به عنوان امري تراژيك مينماياند، چيزي كه به عنوان يك نقصان، بايد بر آن تاسف خورد و برايش سوگواري كرد..
بسياري از آثار مدرن در تلاشند تا از اين ايده دفاع كنند كه آثار هنري ميتواند سبب ايجاد وحدت، انسجام و معنا در زندگي گردد، امري كه در زندگي مدرن امروز، بيش از هر چيزي گم شدهاست و هنر همان كاري را ميكند كه بسياري از نهادهاي انساني قادر به انجامش نيستند.
در مقام مقايسه، پست مدرنيسم از ايده پراكندگي و موقتي بودن و فقدان انسجام حسرت نميخورد بلكه بيشتر آن را ميستايد:«جهان بيمعناست؟ پس بياييد وانمود نكنيم كه هنر ميتواند بدان معنا بخشد، بياييد تنها با چرنديات بازي كنيم!». شيوه ديگر نگريستن به رابطه ميان مدرنيسم و پست مدرنيسم به آشكار شدن تعدادي ازاين تمايزات كمك ميكند، بر طبق نظريه فردريك جيمسون، مدرنيسم و پست مدرنيسم اشكالي فرهنگي هستند كه مراحل خاصي از سرمايهداري را دنبال ميكنند
.مرحله اول، سرمايهداري كه از قرن هيجدهم تا اواخر قرن نوزدهم در كشورهاي اروپاي غربي، انگلستان و ايالات متحده (و تمام حيطههاي تحت نفوذشان) به وقوع پيوست. اولين مرحله به گونهاي خاص به پيشرفتهاي تكنولوژيكي يعني موتور بخار و زيباشناختي يعني رئاليسم مرتبط ميباشد.
...
مبلغ قابل پرداخت 26,500 تومان