محل لوگو

رابطه مفهوم گناه و جرم


رابطه مفهوم گناه و جرم

نام فایل : رابطه مفهوم گناه و جرم

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 8

حجم : 148 کیلوبایت


رابطه مفهوم شرعي «گناه» و مفهوم حقوقي «جرم» و نسبت «تحريم» و «تجريم»
چكيده
در سياست‌ جنايي تقنيني جمهوري اسلامي ايران علاوه بر اعمال و رفتارهاي جرم‌انگاري‌شده توسط قوه قانون‌گذاري، محرّمات شرعي نيز قابل تعقيب و كيفر دانسته شده‌‌اند. چنين قولي به وحدت مفهوم «جرم» و مفهوم «حرام» و در نتيجه، خلط «تحريم» و «تجريم» واكنشهاي مخالف بسياري را در ميان نويسندگان حقوقي متخصّص و متفنّن برانگيخت. از آنجا كه اين واكنشهاي انتقادي بدون آشنايي يا بي‌توجه به مباني فقهيِ منشأ اين تداخل و درهم‌آميختگي به عمل آمده و به زبان قانون‌گذار بيان نشده‌‌اند، هيچ اثري در جهت تفكيك جرم‌انگاري حقوقي و حرام‌‌انگاري شرعي بر جاي نگذاشته‌‌اند.
در اين مقال سعي شده است به زبان فقهي مبنا يا مباني «لكلّ معصيـﺔٍ تعزير» بررسي، نقد و نهايتاً رد شود. پس از مقدمه‌‌اي حاوي طرح مسئله، تحت عنوان «تفاوتهاي اساسي گناه و جرم » (الف)، به وجوه افتراق عمده‌اي اشاره شده كه گناه را از جرم متمايز مي‌سازند و مانع از قول به وحدت تجريم و تحريم مي‌باشند؛ آنگاه به «فقدان دليل بر كيفر هر گناه» (ب) پرداخته شده و سرانجام از «موانع و محذورات عملي وحدت تحريم و تجريم» (ج) ذكري رفته و با «خلاصه و نتيجه» سخن به انجام رسيده است.
رابطه گناه و مجازات در اسلام و حكومت اسلامى ايران
گناه وزن مهمى در شكل گيرى و تداوم اديان دارد. در جستجوى ريشه هاى مذهب به ناتوانى بشر در مقابله با نيروهاى طبيعت انگشت گذاشته اند. فرويد آن را حاصل ترس بشر مىداند. انسان اوليه پديده هايى را كه قادر به توضيح آنها نبود، مانند پيچش طوفان در ميان برگها، به اجنه و ارواح نسبت مي داد. مذهب با آداب و آئين هايش وسيله اى مي شدند در خدمت دفاع انسان در مقابل ترس.
اينها مىتوانند دﻻيل باور انسان را به قدرت هاى ماورا طبيعى توضيح دهند اما براى توضيح اديان كه خود را موظف به تحميل خويش بر مردم و ارشاد آنها مىبينند، كفايت نمىكنند. دين از طريق واسطه هائي بر ترس وناتوانى بشر تكيه دارد. يكى از اين واسطه ها موضوع گناه در دين است. اديان سعى مىكنند ناتوانىهاى بشر را به گناه او نسبت دهند تا بشر هميشه مديون خدا باشد و خود را در مقابل خدا و رسوﻻن چون بنده احساس كند. داستان آدم و حوا، پديد آمدن انسان را بر روى زمين به گناه آنها نسبت مىدهد. يعنى گناه امرى ازلي ابدى و ضمنا جبرى است و اديان و رسوﻻن هم كه وظيفه دارند انسانها را به توبه از گناه وادارند نمىتوانند مانع گناه بشرى شوند. بدون گناه در روى زمين، اديان معناى خود را از دست مى دهند. قوم موسى در جستجوى سرزمين موعود غرق در گناه شد. به عيش و عشرت و پرستش گوسفند پرداخت تا ده فرمان موسى از كوه نازل شود. مسيح به صليب كشيده شده، آذين كليساها و عبادتگاهها است تا حس گناه بشرى را در قلبها زنده نگه دارد. و سرانجام اسلام چنان گستردگى به گناهان مىدهد تا جائيكه مسلمانان لحظه اى از گناه و عذاب آخرت در امان نباشند. گناه و توبه بار بزرگى در قران دارند و جا به جا تكرار مىشوند.
فرويد هم به رابطه مذهب و گناه پرداخته است. او معتقد است كه تمام مذاهب در صدد پاسخگوئى به احساس گناه هستند. احساس گناه در مقابل پدران نخستين. فرويد در وجود عيسى مسيح راه و تلاشى مى بيند براى تسكين آگاهى به گناه. مسيح خود را قربانى مي كند تا بدين وسيله انسانها را از "گناه موروثى" نجات دهد.
اما گناه چيست؟ گناه بار مذهبى دارد و متفاوت است از كلمه تقصير و نيز متفاوت است از مفهوم »عذاب وجدان«، كه هر دو لزوما بار مذهبى ندارند. در يك مفهوم عام مى توانيم گناه را زير پا گذاشتن قوانين خدائى و دينى بدانيم. اوامرى كه اديان نهى و ممنوع كرده اند بسته به زمان و مكان آنها متفاوت است و مىتوان براى هر يك از آنها عوامل تاريخى، اجتماعى و سياسى جست. بهر حال اين ممنوعه ها واسطه هائى هستند براى اطاعت بندگان. و سرپيچى از آنها مقابله با قدرت خدائى تلقى مي شود.
در جوامعى كه عصر روشنگرى و اصلاحات را پشت سر گذاشته اند، بين نهادهاى مذهب و ساير نهادهاى اجتماعى، سياسى و فرهنگى مرزى به وجود آمده است. گناه به وجدان افراد واگذار شده و از بار آن كاسته شده است. ضمنا در اين جوامع درك از گناه هم تغيير كرده است. و بسيارى از اعمال و افكارى كه سابقا گناهان كبيره بودند و به خاطر آنها انسانها را به قتل گاهها مىبردند، ديگر نه تنها گناه به حساب نمىآيند، بلكه امورى صرفا خصوصى تلقى مىشوند. در كشور ما نه تنها هنوز گناه و احساس گناه حضورى زنده و نقش- آفرين در رفتار و شخصيت انسانها دارد، از اين فراتر گناه وارد مقوله جرم شده و شديدترين مجازاتهاى اين زمينى را در پى دارد.
گناه در اسلام تنها به عمل خلاف احكام دينى اطﻼق نمىشود. انديشيدن به گناه يا انديشه اى خلاف اين احكام هم عين گناه است. و اين يكى از تفاوتهاى گناه با جرم است. جرم، كه مفهومى حقوقى است با استقلال امر قضاوت از مذهب تعريفى مشخص يافت. و اين يكى از دستاورد هاى اصلاحات دينى در اروپا بود. در قضاوت مبتنى بر مذهب جرم و گناه يكى مىشوند. از يك طرف گرايش ها و اعمالي كه به مقوله جرم سياسى مربوط مىشوند با ظرف گناه سنجيده مىشوند و هر نوع دگرانديشى و مخالفت با حكومتى كه خود را نماينده اسلام مىداند، به كفر، الحاد و ارتداد نسبت داده مىشود. از طرف ديگر طفره رفتن از اخلاق خشك و مقدس مذهبى وارد جرمهاى مذهبى شده و با مجازاتهاى سخت اين زمينى و نفرين آخرت پاسخ داده مىشود. تعاليم قران نه تنها در ايجاد حس گناه در مسلمانان ، بلكه همچنين در نسبت دادن كفر و الحاد به ﻻدينان و به كسانى كه به مذهبى ديگر وفادارند، نقش بزرگى دارد تا وسيله اى شود براى ارعاب غيرمسلمان و تحميل اسلام. گسترش جغرافيايى اسلام با چنين القائاتى ميسر شد. در احاديث و رساله ها ديگر نه موضوع گسترش اسلام، كه اين با جنگها تامين شده بود، بلكه تثبيت آن در ميان بود. و اين با القاى حس گناه و از طريق ايجاد يك سلسله اخلاقيات خشك و بسته ميسر مىشد.
ممنوعيت و محروميت بر اميال جنسى بيشترين سهم را در اين ميان دارد. درست است كه اسلام در مقايسه با مسيحيت ارضاى نيازهاى جنسى را عملي زشت و تنها براى توليد نسل نمىداند با اين همه بيشترين و سختترين مجازاتها را در همين ارتباط دارد. اول اينكه حق بهره ورى از لذت جنسى تنها براى مردان است و دوم اينكه آداب و قوانينى ريز و گسترده براى اين ارتباط نوشته شده است كه حتى براى مومن ترين مسلمان هم پايبندى كامل به آنها ممكن نيست. مثل قوانين مربوط به پوشش، گناه ناشى از نگاه به جنس ديگر، يا ناشي از خود ارضائى، همجنس گرائى و غيره. حتى انديشيدن و خيالپرورى در باره اينها هم گناه است. به اين ترتيب يك مسلمان در هيچ لحظه اى برى از گناه نيست.
توبه، كه در ارتباط با گناه معنا مىيابد، جايگاه بزرگى در قران و احاديث دار. در قران توبه در دو حالت به كار رفته است. حالت اول پروسه اى براى برائت از گناه است. يعنى از كسانى انتظار مىرود كه قوانين اسلامى را زير پا گذاشته باشند. در اينجا جنبه كيفرى از آن در نظر است و زندان و مجازات هم بايد وسيله اى باشد براى به توبه واداشتن گناهكار. اما حالت دوم در توبه جنبه همگانى بودن آن است. حتى مومنين هم به توبه فراخوانده مىشوند. و توبه كنندگان جايگاهى ويژه در نزد خدا دارند. يعنى مي شود چنين استنباط كرد كه همه، حتى مومنين هم، گناهكارند و نياز به توبه دارند. توبه بايد پروسه اى دائمى باشد در زندگى انسانها بر بستر عذاب روحى و حس حقارت ناشى از حس گناه. كاركرد توبه فراهم ساختن رابطه بندگى و اطاعت مطلق از خدا و اسلام است. القاى حس گناه نقش معجزه گرى در وابسته ساختن انسانها به ايدئولوژى مذهبى دارد. ابتدا بايد شخص باور كند كه گناهكار است تا براى پاك شدن از آن بىچون و چرا تسليم ارشادات رهبران مذهبى شود.
من در زندان ديدم كه چگونه مي شود گناهان عالم را بر دوشهاي نحيف يك نوجوان بار كرد. زندان جايى است كه رژيم ها بي واسطه و با دغدغه كمتر مىتوانند سيستم نفوذ بر روان و دستكارى در شخصيت و رفتار انسانها را پياده كنند. به زندانى القا مىشد كه در گذشته آدمى فاسد و اسير هواهاى نفسانى بوده و عمل او ــ گو خواندن كتاب يا اعﻼميه باشد ــ جنايت بوده است. ابزارشان شكنجه، تبليغات و برنامه هاى "ارشادى" بود با استفاده از شيوه تكرار. و مجازات هم به اين ترتيب با گناه پيوند مىخورد. از يك طرف ايجاد حس گناه و عذاب روحى، ارعاب و مجازات روانى زندانى را به دنبال داشت و از طرف ديگر مخالفت و مقابله با جمهورى اسلامى، كه يك مقوله سياسى است با ابزار گناه سنجيده مىشد و با مجازاتهاى اسلامى پاسخ داده مىشد.
زندان آيينه نظام سياسى و اجتماعى يك جامعه است. باوراندن گناه، ارعاب و مجازات روانى و مسخ انسانها كه در زندان بىهيچ ملاحظه اى صورت مىگيرد، در سطح جامعه هم اجرا مىشود. رابطه گناه و مجازات در اين نظام دو جنبه به خود مىگيرد: رابطه خود گناه با مجازات و رابطه احساس گناه با مجازات
وقتي گناه وارد مقوله "جرم" مىشود، به دنبال خود با مجازات پيوند مي خورد. جرم و مجازات مفاهيم حقوقى هستند. در يك تعريف كلي جرم مواردى را شامل مىشود كه در آن خسارتى به فرد يا جامعه وارد آيد يا مسئله امنيت و نظاير آن در ميان باشد. به عبارتى جرم با ضربه زدن به منفعت فرد يا جامعه سنجيده مىشود. جرم مستقل از بار مذهبى و گناه است. در حاليكه گناه به مذهب و ميزان وفادارى فرد به آن بستگى دارد. به بيان ديگر رابطه اى است بين فرد مومن و خدا. يكى از دستاوردهاى روشنگرى در اروپا اين بود كه نهاد كليسا و نمايندگان آن را از مجازات گناه محروم ساخت و اين امر را به خدا واگذاشت.
در دنياى اسلام، حداقل در ايران امروزى، استقلال بين دستگاه قضايى و مذهب وجود ندارد. قضاوت و كيفر به نام اسلام صورت مىگيرد. گناه، كه به حوزه خصوصى آدمها برمىگردد، جرم مىشود. مثلا رابطه خارج از حوزه زناشوئى، همجنس گرائى، نوشيدن مشروبات الكلي، اروتيسم در هنر و ادبيات و موارد ديگر جنايت محسوب مىشوند در حاليكه بسيار جنايات و رفتارهايى كه موازين حقوق بشر جهانى جرم بودن آنها را تائيد مىكند، مثل تجاوز به دختربچه، آزار رساندن به زن از طرف مردان خانواده، در چارچوب حق مرد در امور زناشوئى تلقى مىشود. و همچنين عقيده يا نوشته اى ترديد برانگيز در وجود خدا، مذهب و يا مبارزه عليه جمهورى اسلامى با مفاهيم برآمده از قران و بسط داده شده در كتب فقها، نظير الحاد، كفر، شرك، محاربه با خدا و .. سنجيده مىشود. حتى قانون مطبوعات هم از اين مقوﻻت جدا نيست. ماده ۶۲ قانون مطبوعات مصوب 1361 هرگونه اهانت به مقدسات را همسنگ ارتداد مىداند. و در كيفر و مجازات ارتداد و نظاير آن جناياتى مثل شكنجه، قطع عضوى از بدن و غيره، عدالت اسلامى ناميده مىشوند.
اما باورى كه گناه را وارد حوزه اجتماعى و سياسى مى كند و بر اين اساس حق و وظيفه خويش مىداند كه در زندگى خصوصى افراد مداخله كند، محدود به قوانين جمهورى اسﻼمى نيست. اين باور در فرهنگ ما هم حضور دارد. زن زناكار را فاسد و قابل مجازات مىدانيم. بىدين را كافر مىگوئيم و در طرد او جاى ترديد نمى بينيم. حتى در زبان روزمره ما هم مفاهيم "جرم" و "گناه" استقلال ﻻزم را از همديگر ندارند و گاه يكسان گرفته مىشوند. مىگوئيم "فلانى كه گناهى نكرده كه سزاوار مجازات باشد" يا مثلا او بىگناه اعدام شد .
من بر اين باور نيستم كه جمهورى اسلامى آيينه تمام نماى فرهنگ جامعه است. اما از جهاتى فرهنگ و بينش هاي ما هنوز پيوندهاي خود را با نگرش مبتني بر قوانين قصاص نبريده است. مثلا آيا هنوز مجازات زن زناكار با مرگ يا گرسنگى دادن، و يا در ملايم ترين حالت با منزوى ساختن بىرحمانه وى به عنوان دفاع از ناموس ، چه بسا كه ارزشى مثبت تلقى نمىشود؟ اينها هيچ گاه در فرهنگ ما مورد ترديد جدى قرار نگرفته است. گرچه خشونت موجود در قوانين قصاص مورد پذيرش بخشهاى بزرگى از جامعه نيست و سكوت در برابر آن در وهله اول ناشى از فضاى ارعاب وسركوب است، با اين وجود هنوز زمينه هائى كه به اين جنايتها امكان تحقق مىدهد، تا حدودى دست نخورده باقى مانده است. چرا كه "گناه" نه تنها هنوز كاركردى قوى دارد، بلكه وارد شدن آن در مقوله "جرم" كمتر ترديد كسى را برمىانگيزد. آيا منزوى ساختن زن و مردى كه از قوانين اخلاقى پا فراتر گذاشته و به اصطﻼح "گناه" كرده اند، همسوئى و همراهى با مجريان مجازاتهاى نظير سنگسار نيست؟ و همينطور آيا پيشداورى و منزوى ساختن مذاهب ديگر به دنبال خود بىتفاوتى در مقابل سركوب آنها را به دنبال ندارد؟ اين مسئله به ويژه در قبال كشتار بهائىها و كمونيستها صدق مىكند. با "كافر" دانستن آنها كشتارشان توجيه مىشود نه تنها براى حكومتيان، بلكه در همه ذهن هاى بىچون و چرا.
وقتى "گناه" قابل مجازات مىشود، اشكال آن هم در دين جستجو مىشود. با مجازات هائى چون سنگسار، زدن تازيانه، درآوردن چشم از حدقه و قطع اعضاى بدن آشنا هستيم. اما اشكال مجازات هاى اسلامى محدود به اينها نيست. كتب فقهى دست قاضى و حاكم را در تعيين اين اشكال باز گذاشته اند. مثلا تحريرالوسيله در كيفر عمل لواط آمده است “حاكم در كيفيت كشتن او اختيار دارد كه يا با شمشير گردن او را بزند، و يا دست و پايش را ببندد و از جاى بلندى مانند كوه به پايين بيندازد، و يا اينكه او را پاى ديوار قرار دهد و ديوار را به روى او خراب كند.” از مثله كردن هم سند بسيار داريم. نزديك ترين سند از نظر زمانى مربوط است به 150 سال پيش. در سال 1285 سران بابى به مرگى طوﻻنى و پردرد محكوم شدند در ملا عام. ابتدا آنها را در كوچه و بازار گرداندند. مردم در مسير راه به طرف آنها سنگ پرتاب مىكردند سپس آنها را به طرف شاه عبدالعظيم، جائى كه مجازات نهائى بايد به مرحله اجرا درمى آمد، بردند. در آنجا بدنشان را شمع آجين كردند يعنى در بدنشان حفره هائى ايجاد كرده و در آنها شمعهاى روشن قرار دادند و دست آخر با چهار تكه كردن بدنشان آنها را كشتند. علماى آن زمان با فتواهاى خود چنين مرگى را شرعى كردند.
همه اين مجازاتها در دو نكته مشترك هستند: اول ايجاد رنج و درد در جسم و روان قربانى تا نهايت تصور آدمى، دوم اجراى آن در ملاعام. در اين گونه مجازاتها مرگ هم بايد با درد توام باشد. در ايران تحت حكومت جمهورى اسلامى بسيارى از احكام مرگ با تازيانه همراه است. حال پرسش اين است چرا براى حاكمان و قاضيان تنها مرگ متهم كفايت نمىكند؟ و بعد آنگونه كه ادعا مىكنند آيا مجازات براى اجراى عدالت يا به قصد بازدارندگى از شيوع جنايت هاى بعدى نيست؟ (البته به فرض اينكه متهم مرتكب قتل يا جنايت شده باشد) اگر هدف اين است پس چرا كيفر خود در وحشىگرى و درنده خوئى از جرم پيشى مىگيرد؟
آرى واقعيت اين است كه جنايتى كه در اين گونه مجازاتها صورت مىگيرد نه تنها به مراتب از خود جرم خشن تر است بلكه با خونسردى، در آگاهى كامل، بدون ندامت و پشيمانى و مهمتر از اينها با آئينهاى خاصى همراه مىشود. در ايران اين آئينها رنگ مذهبى به خود مىگيرند. شدت مجازات هم دقيقا با مذهب ارتباط دارد. اين گونه مجازاتها بايد يادآور تصورى باشد كه در قران و ديگر كتب فقهى از جهنم وجود دارد. نه تنها »گناهكار« به شيوه شبه جهنمى مكافات مىشود، بلكه همچنين اين مجازاتها، كه در ملاعام و همراه با آئين هاى مذهبى به اجرا درمىآيد، اين كاركرد را نيز دارند كه جهنم را به مردم يادآورى كنند. اين مجازات ها با رنجى طوﻻنى و كشدار همراه هستند. جهنم هم با ابدى بودن دردش مشخص مىشود. آيا سنگسار، دوزخ را كه عذاب ابدى جسم است، يادآورى نمىكند؟
نكته قابل توجه ديگر در رابطه با اينگونه مجازات ها اين است كه روح نهفته در آن انتقام است. ميشل فوكو در كتاب »مراقبت و تنبيه«، پس از نشان دادن مجازات هاى سده 17 و 18 در اروپا، كه با عذاب شديد جسمى همراه بود، مىنويسد: "مجازات شيوه انتقام گيرى بود: هم شخصى و هم عمومى. چون نيروى جسمى، سياسى شاه به نوعى در قانون حضور داشت. قانون صرفا تمايل به منع كردن نداشت، بلكه مايل بود با تنبيه كسانى كه ممنوعيت هايش را زير پا گذاشته اند از تحقير اقتدارش انتقام بگيرد."
اگر تخلف از قوانين شاه تحقير اقتدار اوست، "گناه"، يعنى زيرپاگذاشتن قوانين الهى، هم به نوعى تحقير اقتدار خداست. پس مجازات انتقام خدا تلقى مىشود. در كيفر "گناه"، مثل زنا و لواط، مسئله انتقام گيرى شخصى در ميان نيست چون در اين موارد شاكى خصوصى وجود ندارد. پس آنچه كه در ميان است كيفرخواست الهى و انتقام خدائى است. مجازات هم بايد اثبات قدرت خدا باشد.
در ادامه به جنبه ديگرى از رابطه بين گناه و مجازات مىپردازم. اين بار نه خود گناه، بلكه احساس گناه و رابطه آن با مجازات مورد بررسى قرار مىگيرد. القاى احساس گناه، خود يكى از شيوه هاى مجازات است. در زندان هاى جمهورى اسلامى بود كه من تاثيرات ويرانگر احساس گناه را بر روان و شخصيت شناختم. براى تغيير رفتار و شخصيت زندانى ها ابتدا به آنها القا مىكردند كه آدم هاى پست و گناهكارى هستند. توبه بعد از تحميل اين باور ميسر مىشد. توبه دو پروسه در هم تنيده را شامل مىشد: ابتدا آگاهى به گناه، كه بايد با درد و عذاب سخت روحى توام مىشد و سپس جبران آن. براى "جبران گناه" عده اى از توابها را به چه جنايتهائى واداشتند!
...


مبلغ قابل پرداخت 26,500 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۰ تیر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 88

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما