محل لوگو

مقدمه خداشناسي


مقدمه خداشناسي

نام فایل : مقدمه خداشناسي

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 9

حجم : 122 کیلوبایت


مقدمه خداشناسي
سپاس بي پايان مر يزدان توانا و بي همتا را سزاست كه مرا عمري بخشيد و توفيق عنايت كرد كه مطالب اساسي و آموزنده در معرض اطلاع هم نوعان خويش قرار دهم تا هر كس را پسند آيد از آن بهره برگيرد و كساني را كه نسبت به آن نظري باشد مرقوم دارند باعث تشكر و امتنان خواهد بود. درود بر پيامبران و راهنمايان الهي كه راه راست حقيقت را بر ابناء بشر آشكار فرمودند و هر يك در دوران خود بهترين دستورات هدايت را به افراد انسان ابلاغ كرده نورراهنمائي را فرا راه بشر قرار دادند.
اي بار پروردگار مقتدر معظم تو خود خوب مي داني كه از نوشتن اين مطالب نظري جز پرورش افكار و خدمت به ابناء بشر و پيشرفت بندگان خدا ندارم، پس بر من منت گذار كه خطا و لغزشي از قلم من سر نزند تا آنچه مي نويسم و مي گويم به خير و صلاح جامعه باشد. پرودگارا مرا ياري فرماي كه قلم و قلب و قدمم همه به خير عالم بشريت به كار افتد. اين است آرزوي مشتاقانة من و هدفي كه زندگي را در راه آن مي گذارنم.
كتاب ديناميسم آفرينش را به خاطر محبت به خلق خدا مي نويسم زيرا همة‌ مخلوقات الهي را دوست مي دارم و اميدوارم كه اين سخنان در همه برادران و خواهران نوعي تأثير بخشد، انوار محبتم را با آغوش باز بپذيرند تا از كار خود سرفراز و خوشحال باشم و زحمتي كه در اين راه كشيده شده مقبول و مأجور واقع شود. قبل از آنكه وارد سخن شوم علت اختيار رويه اي را كه در مقدمه نويسي بكار برده ام بيان مي دارم: ‌از آن روي از درگاه يزدان شكر كردم كه او مرا در جهان هستي آورد و قدرت و نيرو داد و مكانيسم مغزم را طوري ساخت كه بتوانم سخناني به رشته تحرير در آورم. به پيامبران سلف از اين روي درود فرستادم كه آنها پاية الفت و برادري ومحبت را گذاردند و دين و دانش را به همراه دستورات الهي به جهان ارائه دادند تا همگان از آن مطالب بهره برند. ما هم امروز به تناسب مغز خود اين مطالب را گرفته و از فرآورده هاي دانش آنها استفاده مي بريم و اين معلومات را به اضافه آنچه از مكانيسم مغز خود دانسته و درك كرده ايم به صورت كتب و نوشته در دسترس مردمان امروز و جوانان و طبقاتي كه از اين پس به دنيا مي آيند، مي گذاريم تا بدين وسيله سطح معلومات آنان را ارتقاء دهيم و از اين سخنان هر كدام به تناسب مكانيسم مغزي خود استفاده نمايند و سپس مطالبي متناسب با پيشرفت دانش و قدرت مغزي خويش در زمان خود بدان بيفزايند و مورد استفاده اخلاف قرار دهند از اين روي از خدا طلب راهنمائي و مصونيت از خبط و خطا كردم كه مبادا در اثر نقص و نارسائي مطلب منظور و هدف من كه هدايت بسوي خير و صلاح است جزئي خدشه پيدا كند. از آن جهت به محبت و برادري اشاره كردم تا همگان بدانند كه اين وظيفة هر فرد بشر در انجام هر كاري است كه پيش مي گيرند. بلي تكليف ما در همة اعمالي كه انجام مي دهيم قبل از هر چيز خدمت محبت و مهرورزي است و اصولاً مقدمه را از اين روي نوشتم كه انجام اين كار را براي هر كتابي لازم مي دانم.
امروزه در كشورهاي دنيا و بين كساني كه از روش آنها تقليد مي كنند رسم بر اين جاري است كه بدون ذكر مقدمه يكباره وارد متن كتاب مي شوند در حالي كه هنوز فكر خواننده آمادگي براي درك مطلب كتاب ندارد و ناچار است دو سه مرتبه كتاب را از ابتدا تا انتها بخواند تا مقصود نويسنده را خوب درك نمايد. وقتي قبلاً مقدمة كتابي خوانده شود و ذهن خواننده براي مطالب آماده گردد بهتر مي تواند مفهوم آنرا درك كند و از آن بهره برداري نمايد.
لذا اين طور تشخيص مي دهم كه اين شيوه بهتر از آن روش است و انتظار دارم وقتي جهانيان اين عمل را معقول و متين يافتند پس از بررسي و سنجش فايده اش، از آن پيروي كنند و هرگاه ديدند فايده ندارد مختارند. در هر حال تقليد كردن ما از شيوة ديگران بدون سنجش سود و زيان آن معقول نخواهد بود. خوانندة ‌عزيز موضوعي كه در اين كتاب مورد بررسي قرار گرفته چنان كه بعداً خواهيد ديد در اطراف ديناميسم عالم دور مي زند.
در اين كتاب سعي به عمل آمده تا آنجا كه مقتضي و صلاح باشد نيروي واحدي كه سراسر عالم را به جنبش مي آورد اثبات گردد و وحدت عالم لايتناهي با همه تنوع و اختلافي كه در ظاهر بنظر مي رساند نشان داده شود. همانطور كه در اين كتاب و ساير كتب خويش بيان داشته ايم سراسر عالم وجود با همه رنگارنگي و اشكال عجيب و نقوش گوناگون خود در روح مطلب صاحب يك نيرو، يك هدف، يك نقشه و يك طرح است.
جلوه هاي مختلف، پرتوهاي رنگارنگي است كه به مناسبت حيات گردش چرخ كارخانة جهان هستي لاجرم وجودشان لازم است. نتيجه اي كه بشر بايستي از اين موضوع كسب كند چيست؟ بشر بايد بياموزد كه در اين عالم وحدت، كه هيچ چيز از ديگري جدا نيست و همه بهم پيوند ناگسستني دارند و همة موجودات عالم اجزاء و وابستگان يكديگرند براي ادارة نيكوي جهان لازم است كه همه با يكديگر محبت، لطف، مدارا، مهرباني، حسن سلوك و برادري داشته باشند. بايستي اين روش را تبليغ و تزريق كنيم و اشاعه دهيم تا ايده آل و شعار و روية بشر جز مهر و محبت و صفا و صلح و برادري چيز ديگر نشود و اين عطيه بزرگ خداوندي با تمام قدرت تار و پود روابط جامعه بشري را مستحكم سازد.
محبت نزد اديان و فلاسفه
حديث اسلامي: هل الدين الاالحب. آيا دين غير از محبت چيزي است ؟
حافظ: نهال دوستي بنشان كه كام دل ببار آرد درخت دشمني بركن كه رنج ببشمار آرد
بودائيسم ـ دهاماپادا: يك عقل صحيح و درست خدمتي را خواهد كرد كه نه يك پدر و نه يك مادر و نه يك خويش مي كنند.
كنفوسيوس ـ آنالكتها‌1
:
يك جوان هنگامي كه در خانه است بايد نسبت به پدر و مادر و در خارج نسبت به بزرگتران با محبت و احترام باشد، بايستي مشتاق و درستكار باشد. بايستي محبت او نسبت به همه جوشان بوده و دوستي نيكو را در خود پرورش دهد.
دين كنفوسيوس: لائوتان از كنفوسيوس پرسيد: منظور شما از نيكوكاري و درستي چيست‌؟ كنفوسيوس گفت: «منظور اين است كه در عميق ترين باطن قلب خود نسبت به همه چيز محبت روا داريم، همة مردمان را دوست بداريم و سخت از افكار خودخواهانه بپرهيزيم. اين است ماهيت نيكوكاري و درستي» در جائيكه محبت باشد جدائي نيست.
دين تائو «كان ينگ يين»: با همه به مدارا و حسن سلوك و محبت رفتار كن
كتاب امثال سليمان نبي 15: خوان به قول درجائي كه محبت باشد بهتر است از گاوپرواري كه با آن عدوات باشد.
رساله اول يوحناي رسول باب چهارم: اي حبيبان يكديگر را محبت بنمائيم زيرا كه محبت از خداست و هر كه محبت مي نمايد از خدا مولود شده است و خدا را مي شناسد و كسي كه محبت نمي نمايد خدا را نمي شناسد زيرا خدا محبت است.
امانوئل كانت: فرق است ميان آن كسي كه عملي از روي تمايل طبيعت انجام مي دهد و آن كه براي اداي تكليف احترام به قانون مي كند، اولي حظ نفس برده و دومي اداي وظيفه كرده است.
‌يوهان گتليپ فيخته: ظهور نيكي در اشخاص تجلي و نمايش ذات حق است و ذات حق منشاء درستي اخلاق و كردار است.
شوپنهاور: شفقت بسيار خوب و بنياد اخلاق مي باشد، اما سعادت و آزادي تام در سلب كلي اراده و خواهش است.
اگوست كنت: ترقي نوع انسان بسته به ميزان غلبه جنبة انساني بر جنبة حيواني است. هنوز حس خودپرستي در مردم غالب است و مدار امر برزد و خورد و جنگ و جدال است.
چارلز داروين: بزرگترين كمال كه موجودات جاندار در سير تحولي و تكاملي به آن رسيده اند پديد آمدن عواطف و احساسات قلبي است كه در انسان بوجود آمده است و انسان اگر مي خواهد حيوان نباشد بايد رحم و مروت و كرم و شجاعت و نوع پرستي و خير خواهي را در خود بپرورد.
هربرت اسپنسر: چون در تكامل زندگي بايد كثرت به وحدت برسد مردم بايد به معاشرت زندگي كنند و تا حدي دست از خود خواهي بردارند و رعايت حال ديگران را كنند. هر فردي بايد خوشي ديگران را هم بخواهد.
...


مبلغ قابل پرداخت 26,200 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۹ تیر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 121

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما