محل لوگو

سخني درباره ي لسان الغيب


سخني درباره ي لسان الغيب

نام فایل : سخني درباره ي لسان الغيب

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 5

حجم : 31 کیلوبایت


« سخني درباره ي لسان الغيب»
درباره ي: نويسنده بزرگ خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازي
سخن و تفحص پيرامون اشعار تغزلي و موسيقائي حافظ از سوي حافظ شناسان و عالمان عرفان بسيار شده است بي آنكه در اداراكات و كشف شهودات آن ها درباره ي حافظ و آفرينش هاي هنري او تشابه و يگانگي هائي وجود داشته باشند اين ابهام شايد به دليل ايهام و كنايات و نيز نمادهاي قومي و فرهنگي است كه در زبان و كلام و شيوه بيان سمرفندي كه در عصر حافظ مي زيسته است و كتاب تذكره خود را 4 سال بعد از وفات بپايان بوده است در كتاب خود او را دانا به عالم راز آلود غيب و حافظ ياد كرده است و بودند پژوهندگان و سوخته ي زبان و فرهنگ ايران كه دل و جان در گرو اين عشق اثيري و عارفانه كه از سوي خداوندگار يكتا در اين وند عاشق به وديعه نهاده شده بود نهاوند و جان در قربانگاه محراب عشق باختند بي آنكه بر اسرار و رازهاي سر به مهر رنگين كمان جام جهان نماي و به ژرفاي اسطوره هاي شعر خواجه چيده شوند حافظ زماني پا به عالم هستي نهاد كه نزديك به هشتاد سال از تجاوز و حاكميت زورمداران اقوام بيابانگرد مغول و تركان تيموري كه تنها ابزار و فرهنگ شان تيغ سلاح خون ريز شمشير بود و با آن شهرهاي پهناور را ويران زمين را يكي پس از ديگري غارت و به آتش كشيدند و به ضرب شمشير وادار به اسارت و تسليم نمودند ميگذشت و شيراز نيز كه به علت سياست و حسن تدبير شاهان و فرمانروايان فارس تسليم و مصون از تعرض و چپاول مهاجم حيات درباره ي يافته بود به سير فرهنگي خود ادامه داد. خواجه شمس الدين محمد بن محمد حافظ شيرازي در دهه سوم قرن هشتم هجري حدود سال 727 قدم به عالم سنجي خاك نهاد و چشم و جمال هستي گشود حافظ كه هنوز چند سالي نداشت پدر خود را از دست داد. از پدر كه فردي زحمتكش و وارسته بود چون توش و مالي نمانده بود در سالهاي نخست نوجواني او و مادرش با فقير و تهيدستي روزگار مي گذراندند جافظ چون به سن رسيده بود براي كسب درآمد و تامين معاش(در نانوايي يك از محله هاي شيراز به كار خميرگيري مشغول شد) و چون شوق و عشق به آموختن داشت در يكي از مكتب خانه هاي آن زمان كه از سوي فضلا و ادباي وقت اداره مي شد و تحصيل پرداخت. حافظ پس از گذراندن مراحل نخستين تعليم و تعلم چون در درون روح ناآرام جوشان خود كه رشيد در نبوغ جادوئي و سحرانگيزش كه در حال بروز و ظهور بود و ذره تار و پودش را در بند و سيطره خود داشت و در تب درك معاني و علوم قرآني و نيز تعالي علمي و فرهنگي خود مي سوخت ضمن حضور در مجالس درس عالمان و ادبيان زمان كه در شيراز به فراواني يافت مي شدند و در آن ايام بعد از مدرسه نظاميه بغداد كه سوي مغولان به خاك و خون كشيده شده بود يك مركز ادبي و فرهنگ بود و از اوايل قرن چهارم تا اواخر قرن هشتم هجري محل درس و بحث سالكان طريقت عرفان و ادب همچون ابن خفيف ( 372- 629 ) و جنيد شيرازي و عارفان و شاعران صاحب سبك و كرامات بوده است در سلك دوستداران و عاشقان زبان و ادب فارسي و عرب در آمد و در مجالس درس عالمان فرهيخته و عارف زمان خود حضور يافت و تلمذ ميكرد محمد گلندام كه خود طبع شعري داشت و معاصر و هم مدرسه ي حافظ بود و با او دوستي بسيار نزديكي داشت مي گويند : « حافظ به تبع و تفحص در كتب اساسي علوم شرحي و ادبي از قبيل كشاف زمخشري و مطالع الانظار قاضي بيضاوي و مفتاح العلوم سكاكي و امثال آنها پرداخت محمد گلندام حافظ را چندين بار در مجلس درس قوام الدين ابوالبقا عبد الله بن محمود اصفهاني شيرازي ( 772 هجري ) مشهور به ابن النقيد نجم عالم معروف به قرآت سبع و فقيه بزرگ خود ديده و غزل هاي سي رش را در همان محفل و ادب شنيده است »‌ . حافظ كه بنوغ و منزلت شعر خود را .
« سخني درباره ي لسان الغيب »
« درباره ي نويسنده ي بزرگ خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازي »
مي دانست در اندك زمان در هالي رحمت شهرت و افتخار يكي پس از ديگري بروي او گشوده پس از زبانزد خاص و عالم گرديد و ستاره اقبال او تا آن سوي مرزهاي ايران درخشيدن گرفت . حافظ قرآن كه ( نادرة زمان و جهان و سخن او را حالا تست كه در حوزة ملاقت بشري در نيايد همانا و اردات غيبي است و از مشرب قفير چاشني دارد و اكابد او را السان الغيب نام كرده اند ) به مشك پارئي در وطن مالوف قناعت نمودي و از شهر شهرهاي غريب فراغت داشت پاي از شيراز نشاط ، انديشه ها و رؤياهاي گاهي شاد و گاهي غم آلودش كه نشان از آمال مردم سرزمين او داشت بيرون ننهاد و توان آن را نداشت يك لحظه از آنجا دل بر كند حافظ در غزل زيبايي خود بهتر از هر حافظ شناسي عصر و زمانة خود را به تصوير كشيده است :
سالها دفتر مادر گرو صهبا بود
رونق ميكده از درس و دعاي ما بود
نيكي پير مغان بين كه چو ما بد مستان
هر چه كرديم به چشم كرمش زيبا بود
دفتر دانش ما جمله بشوئيد به مسي
كه فلك ديدم وليكن من دانا بود
از لبان آن طلب از حس شناسي اي دل
كاين كسي گفت كه در علم نظر بينابود
« سخني درباره ي لسان الغيب »
« درباره ي نويسنده ي بزرگ حافظ شيرازي »
دل چو پرگار به هر سو دوراني مي كندد
و اندر آن دايره سرگشتة پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملي مي پرداخت
كه حكيمان جهان از مژده خون پالا بود
مي شكفتم ز طرب ز آنكه چوگل بر لب جوي
بر سرم ساية آن سر و سهي بالا بود
پير لگد نكامن اندر حق ، رزق پوشان
رخصت جنت نداده اند حكايت ها بود
قلب اندوده حافظ بر او فرج نشد
...


مبلغ قابل پرداخت 26,200 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۹ تیر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 73

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما