محل لوگو

داستان انبار


داستان انبار

نام فایل : داستان انبار

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 9

حجم : 42 کیلوبایت


هدف بعدي: انبار
اجاره كردن اولين كارمند انبار براي كمك در ارسال كالاها به نظر مي رسيد كه مقدار كمي نرم و صاف كننده پيش رفت. من عاشق كار كردن در انبار بودم . اين منطقه اي بود كه شما مي توانستيد واقعا يك حس واقعي از پيشرفت و انجام را دريك مقدار كوتاه از زمان به دست آوريد.
وقتي شما يك چندين ساعت را براي برداشت و بستن سفارشات صرف مي كرديد ،يك تپه بزرگ از جعبه ها كه بسته بسته شده بودند وجود داشتند كه به شما اجازه مي دادند تا ببينيد كه ثمره زحمت تان چه بوده است . وقتي فهرست ها را ايجاد مي كرديد يا وقتي تمام كاغذ هاي كاري (كاغذ بازي) را جذب نگاه مي داشتيد. به نظر نمي رسيد كه چيزي انجام داده بودم و اصلا مهم نبود كه چه قدر كار كرده بودم . با توليد فهرست ، من نمي توانستم ثمرة ساعات ما از كار را تا زماني كه چيزها پرينت گرفته مي شد و چندين ماه بعد پست مي شد،ببينم .
و كاغذ بازي ها و تشريفات اداري شبيه ظرف ها و رخت و لباس شوئي – آن هيچ وقت تمام نمي شد.
وقتي من يك استراحت از جنبه ذهني از تجارت نياز داشتم. لباس چين و پيراهن پشمي ام را مي پوشيدم و مستقيم به ناحيه ارسال كالاها مي رفتم تا سفارشات را پر كنم.
Jeff
و من ساعات بين كاري را با همديگر در انبار مي گذرانديم. من اقلام را براي هر سفارش جمع مي كردمو
jeff
آنها را در جعبه ها بسته بندي مي كرد. بدون هيچ قطع و انفصالي آدر نالين و فشار خون شب دير وقت بين ما دو تا جاري مي شد و ما مي توانيم در حدود 500 سفارش را در هر شب بسته بندي كرده و بچينيم . كه به طعنه برابر با آنچه بود كه در بين ساعات كاري روزانه از 5 انجام مي داديم . ما هميشه از ديگر افراد سريع تر راه مي رفتيم و چه در حال قدم زدن بوديم چه در حال مورزون صحبت كردن يا كار كردن از ديگر افراد سريع تر بوديم.
اولين همايش من
وقتي به سال دوم از كار رسيديم ،اين روش بود كه ما احتياج به كار كردن به طور هوشيارتر داشتيم تا به كار كردن سخت تر.
من شنيده بودم كه يك همايش بازار مستقيم براي صنعت سفارش كالا از طريق پست در
boston
در حال اجرا است و فكر كردم كه اين خوب است كه مقدار بيشتر در مورد اين تجارت احمقانه از ماهران و متخصصان ناميده شده ياد بگيريم.
من تصميم گرفتم كه
jeff
.
brad
.
emma
و من به بوستن برويم تا در همايش شركت كنيم . اما قبل از اينكه حتي ما تصميم رفتن به همايش را بگيريم . واضح بود كه من مجبورم كه اجازه دهم كه
emma
برود.
به طور تحت اللفظي او بجا كار نمي كرد. من قبلا بليت هواپيما براي او خريده بودم بنابر اين من از فرودگاه خواستم كه پول بليت را استرداد و باز پرداخت كند. ها! همچنين چيزي رخ نمي دهد . نماينده به من گفت هواپيما را تغيير دهم و كسي ديگر مي توانست برود . داشتن يك خانواده بزرگ كمك كننده است. خواهر من
Diana
در جريان شغل بود و من مي خواستم كه او مي آيد اگر من مخمصه و وضع نامنساعد خود را توضيح مي دادم. بنابر اين من به اوتلفن كردم و از او خواستم اگر مي تواند به
boston
با ما پرواز كند تا پيگيري كنفرانس كه قرار بود
...


مبلغ قابل پرداخت 27,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۳ تیر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 60

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما