محل لوگو

برگزيده تاريخ پيامبر اسلام


برگزيده تاريخ پيامبر اسلام

نام فایل : برگزيده تاريخ پيامبر اسلام

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 28

حجم : 96 کیلوبایت


برگزيده اي از تاريخ پيامبر اسلامي
مقدمه :
نوشته اند كه شماره مسلمانان در جنگ تبوك به سى هزار نفر رسيد و ده هزار اسب و دوازده هزار شتر داشتند, برخى هم عده مسلمانان را چهل هزار و بعضى ديگر هفتادهزار گفته اند
((366))
.
ابوخيثمه
((ابوخيثمه )) از كسانى بود كه در حسن عقيده چند روزى با رسول خدا رهسپار بود,ولى به مدينه بازگشت و در كنار همسران خود آرميد او پشيمان گشت و گفت : پيامبرخدا در آفتاب و گرما رهـسـپـار باشد و ((ابوخيثمه )) در سايه اى سرد و خوراكى مهيا و بازنانى زيبا در مدينه بماند؟ از انـصـاف به دور است , سپس به زنان خود گفت : توشه فراهم كنيد و زنان چنان كردند, آنگاه شتر خـود را سوار شد و به راه افتاد و همچنان مى رفت تا در تبوك به آن حضرت ملحق شد رسول خدا وى را تحسين كرد و درباره اودعاى خير فرمود
((367))
.
همسفران منافق
در غـزوه تـبـوك مـردانـى مـنـافـق نـيـز هـمـراه رسول خدا(ص ) رهسپار شده بودند, ازجمله : ((وديـعـة بـن ثـابـت )), ((جـلاس بن سويد)), ((مخشى بن حمير)) و ((ثعلبة بن حاطب )) كه احيانا سـخـنـان كـفـرآمـيز مى گفتند, از جمله اصحاب رسول خدا در سرزمين حجر از بى آبى شكايت كـردنـد, رسول خدا دعا كرد و ابرى پديد آمد وبارانى باريد و همه سيراب وشاداب شدند, اصحاب رسول خدا به يكى از منافقان گفتند: با اين معجزه ديگر چه جاى نفاق و ترديد است ؟ گفت : ابرى رهگذر بود كه بر حسب تصادف در اين جاباريد
((368))
.
و نـيـز چـون شـتر رسول خدا در بين راه گم شد و اصحاب در جستجوى او بيرون شدند,يكى از مـنـافقان به نام ((زيدبن لصيت )) گفت : مگر محمد نمى پندارد كه پيامبر است وشما را از آسمان خبر مى دهد, پس چگونه اكنون نمى داند شترش كجاست ؟ رسول خدا(ص ) از گفتار زيد خبر داد و گفت : من پيامبرم و جز آنچه خدا به من تعليم مى دهدچيزى نمى دانم , اكنون خدا جاى شتر را به من بازگفت , شتر در فلان دره است و مهارش به درختى گير كرده است , برويد او را بياوريد.
بـه هر حال هر كدام از منافقان , سخنى كفرآميز از در نفاق گفتند تا آنجا كه ((مخشى بن حمير)) گـفت : به خدا قسم , راضى ام قرار باشد كه هر كدام ما را صد تازيانه بزنند, اما بر اثر اين گفته هاى شـما چيزى از قرآن درباره ما نازل نشود, آنگاه آيات 64 ـ66 و 74 از سوره توبه درباره ايشان نازل گشت .
داستان ابوذر غفارى
((ابـوذر)) از كسانى بود كه پس از گذشتن چند روز از حركت رسول خدا به راه افتاد ودر يكى از مـنـازل بـين راه به رسول خدا ملحق شد و رسول خدا درباره وى دعا كرد و چنين گفت : ((خدا ابوذر را رحمت كند, تنها مى رود و تنها مى ميرد و تنها برانگيخته مى شود)).
((عـبـداللّه بـن مـسعود)) خود, اين سخن را در غزوه تبوك درباره ابوذر از رسول خداشنيد و او به هـنـگـام مـرگ ((ابـوذر)) آنـچـه رسـول خـدا درباره اش گفته بود, محقق يافت وبراى ديگران بازگفت
((369))
.
رسول خدا(ص ) در تبوك
رسول خدا (ص ) با سى هزار مرد وارد تبوك شد, بيست روز آن جا ماند و ((هرقل ))در حمص بود و گزارش نبطى ها درباره تجمع روميان در شام , اصلى نداشت .
رسـول خـدا نـمـازهـا را سـفرى مى خواند و از منزل ((ذى خشب )) تا روزى كه از تبوك به مدينه بازگشت , نماز ظهر را تاخير مى كرد تا هوا سرد مى شد و نماز عصر را هم قدرى زودتر مى خواند و بدين ترتيب ما بين دو نماز جمع مى كرد
((370))
در تبوك و درمراجعت , چند قضيه پيش آمد كه اكنون به آنها اشاره مى كنيم :.
...


مبلغ قابل پرداخت 27,500 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱ تیر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 58

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما