نام فایل : امامت و رهبرى امت
فرمت : .doc
تعداد صفحه/اسلاید : 10
حجم : 67 کیلوبایت
امامت و رهبرى امت
استاد شهيد مرتضى مطهرى مجموعه آثار جلد 3 صفحه 318
امام وظايفى بر عهده دارد يكى از آن وظايف رهبرى جامعه است در اين مقاله پيرامون نيازمندى انسان به رهبر و وظايف رهبر و دستورات اسلام در مورد رهبرى، مطالبى ارائه گرديده است.
رشد يعنى قدرت مديريت.وقتى كه انسان مىخواهدانسانهاى ديگر را اداره كند يعنى وقتى كه موضوع رشد اداره انسانهاى ديگر باشد، آن را «مديريت و رهبرى»مىناميم.اين نوع از رشد دراصطلاح اسلامى «هدايت» و به تعبير رساتر «امامت» ناميده مىشود.
دقيقترين كلمهاىكه بر كلمه «امامت» منطبق مىشود همين كلمه «رهبرى» است.فرق نبوتو امامت در اين است كه نبوت، راهنمايى و امامت، رهبرى است.
نبوت، ابلاغ، اخبار، اطلاع دادن، اتمام حجت و راهنمايىاست.راهنما چه مىكند؟ راه را نشان مىدهد، وظيفهاش بيش از اين نيست كه راهرا نشان دهد.ولى بشر علاوه بر راهنمايى به رهبرى نياز دارد، يعنى نيازمند است به افراد يا گروه و دستگاهى كه قواو نيروهاى وى را بسيج كنند، حركت دهند، سامان و سازمان بخشند.نبوت، راهنمايى است و يك منصب است، اما امامت،رهبرى است و منصب ديگرى است.پيغمبران بزرگ، هم نبى و هم امام هستند. پيغمبران كوچك فقط نبى بودند و امام نبودند، رهنما
صفحه : 319
بودند ولى رهبر نبودند،اما پيغمبران بزرگ هر دو منصب و هر دو شان را داشتهاند، هم شانراهنمايى و هم شان رهبرى. ابراهيم، موسى، عيسى هر كدام رهنما و رهبرند.
خاتم الانبياء «رهنماىرهبر» است.قرآن مجيد بر اين اصل بسيار تكيه مىكند و در معارفشيعه اين اصل قرآنى جاى شايسته خود را دارد.
اين نكته رابايد يادآورى كنم كه آنچه قرآن تحت عنوان رهبرى از آن بحث مىكند،ما فوق رهبرىاى است كه بشريت مىشناسد.رهبرىاى كه بشريت مىشناسد از حدودرهبرى در مسائل اجتماعى تجاوز نمىكند، ولى منظور قرآن از رهبرى، علاوه بر رهبرى اجتماعى رهبرىمعنوى يعنى رهبرى به سوى خداست و آن خود حساب دقيق و حساسى دارد و از رهبريهاىاجتماعى بسى دقيقتر و حساستر است.فعلا مجال بحث درباره اين جهت نيست.
ابراهيم، رهبر و امام
قرآن درباره ابراهيم(عليهالسلام)حرف عجيبى مىزند و مىگويد: «و اذ ابتلى ابراهيم ربهبكلمات...»
(1)
خداوند ابراهيم را در مراحل بسيارمورد آزمايش قرار داد و ابراهيم از اين آزمايشها پيروز بيرون آمد.
ابراهيم از پيغمبرهايى است كه سرگذشت عجيبى دارد وآزمونها برايش پيش آمده و در همه آنها كمال موفقيت و پيروزى را داشته است.در ميان قوم بابل به نبوت مبعوث شد ويكتنه با عقايد منحط و شرك آميز قوم خود كه همه را فرا گرفته بود مبارزه كرد.همه بتها را به استثناىبت بزرگ شكست.تبر بتشكنى را به گردن بت بزرگ انداخت به علامت اينكه بتها با يكديگر نزاع كرده و بت بزرگ ساير بتها را به اين روز انداخته است.
ابراهيم با اين كار خودنيروى فطرى عقلى خفته مردم را بيدار كرد، زيرا فطرتا درك مىكنندكه ممكن نيست جمادات با يكديگر به نزاع برخيزند.همين جا به خود مىآيندكه پس چرا انسان عاقل شاعر مدرك، سر به آستان اين موجودات لا يشعر فرود آورد؟!ابراهيممكرر مورد غضب و خشم نمرود قرار گرفت تا آنجا كه او را در
.............................................................. 1.بقره/124.
صفحه : 320
گودالى - حتى مىتوان گفت در دريايى - از آتشانداختند ولى او از سخن خود دست بر نمىداشت.ابراهيم از طرفى با عقايد منحط و خرافى و تقليدى[قوم]خود درگير بود وپيروز مىگشت، و از طرف ديگر با نمرود درگيرى شديد پيدا كرد و تا ميان آتش رفت و در همان حال يك آزمون عجيب الهىبه سراغش آمد، يعنى از طرف خدا به امرى مامور شد كه جز يك تسليم كامل، هيچ نيرويى نمىتواند آن را اطاعتكند.امرى كه دربارهاش صادر شد اين بود كه فرزند جوان عزيزت را به دستخود در راه خدا بايد فدا كنى و سر ببرى.ابراهيم تصميم بهانجام اين كار گرفت و در آخرين مرحله كه تصميم ابراهيمى ظهور كرد، از جانب خداوند ندا رسيد كه يا ابراهيم!تو عمل كردىو ما آنچه از تو مىخواستيم همين بود.ما از تو همين حد از تسليم را مىخواستيم، ما كشتن فرزند از تو نمىخواستيم.
ابراهيم اين منازل و مراحل را طى كرد و پشتسرگذاشت.بعداز همه اينها بود كه به او گفته شد اكنون شايسته امامت و رهبرىهستى.ابراهيم از نبوت و رسالت گذشت تا به رهبرى رسيد.در حديث است: اتخذ الله ابراهيم نبيا قبل ان يتخذه رسولا و اتخذه رسولاقبل ان يتخذه خليلا و اتخذه خليلا قبل ان يتخذه اماما
(1)
.
خلاصه معنى حديث اينكه:ابراهيم اول نبى بود و هنوز رسول نبود، رسول شد و هنوز خليل نبود،و خليل الله شد و هنوز امام و رهبر نبود، بعد از همه اينها به مقام «امامت و رهبرى» رسيد.
مفاد آيه كريمه «و اذ ابتلى ابراهيمربه بكلمات فاتمهن قال انى جاعلك للناس اماما»
(2)
...
مبلغ قابل پرداخت 27,500 تومان