محل لوگو

احمد سميعي گیلانی


احمد سميعي گیلانی

نام فایل : احمد سميعي گیلانی

فرمت : .docx

تعداد صفحه/اسلاید : 35

حجم : 43 کیلوبایت


 احمد سميعي‌ گيلاني‌
 شعر نو فارسي‌ را، به‌ويژه‌ طاعنان، ره‌آورد روشنفكراني‌ دانسته‌اند كه‌ از ادبيات‌ غرب، به‌خصوص‌ ادبيات‌ فرانسه‌ متأ‌ثر بودند. اين‌ اَنگ‌ بيگانه‌بيني‌ با واقعيتي‌ قرين‌ شد كه‌ به‌ ظاهر مؤ‌يد آن‌ بود. در حقيقت، نوپردازان‌ و، در را‡‌س‌ آنان، نيما عموماً‌ با آثار شاعران‌ فرانسوي، مستقيم‌ يا از راه‌ ترجمه، آشنايي‌ داشتند. به‌علاوه، نخستين‌ نشانه‌هاي‌ تجدد در شعرفارسي‌ با نهضت‌ مشروطيت‌ پديدار گشت‌ كه‌ خود آن‌ نيز ارمغان‌ غرب‌ شمرده‌ مي‌شد و در دوراني‌ آغاز شده‌ بود كه‌ روابط‌ فرهنگي‌ با غرب‌ و بالاخص‌ فرانسه، به‌واسطه استادان‌ خارجي‌ دارالفنون‌ و بر اثر مسافرت‌ عده‌اي‌ از ايرانيان‌ به‌ اروپا براي‌ تحصيلات‌ عاليه‌ وسعت‌ يافته‌ بود. در همين‌ اوان‌ بود كه‌ جنبش‌ ترجمه‌ رونق‌ گرفت‌ و، در جنب‌ نشرترجمه‌ آثار داستاني، سروده‌هاي‌ شاعران‌ فرانسوي‌ و آلماني‌ نيز جسته‌ گريخته‌ در مطبوعات‌ درج‌ و منتشر مي‌شد.
بدين‌ سان، قرايني‌ در تأ‌ييد نظر آنان‌ كه‌ اصالت‌ شعر نو فارسي‌ را منكر بودند و براي‌ آن‌ در مرزوبوم‌ خود خاستگاهي‌ قايل‌ نبودند و حتي‌ آن‌ را حركتي‌ قهقرايي‌ تلقي‌ مي‌كردند وجود داشت.
اكنون‌ اين‌ پرسش‌ پيش‌ مي‌آيد كه‌ اين‌ قول‌ تا چه‌ حد پذيرفتني‌ است‌ و آيا صرف‌ اين‌ واقعيت‌ كه‌ توسعه‌ روابط فارسي‌زبانان‌ با غرب‌ خواه‌ناخواه، اگر نه‌ در ايجاد، دست‌ كم‌ در تقويت‌ و تشحيذ نهضت‌ تجدد در ايران‌ مؤ‌ثر بوده‌ اصالت‌ اين‌ نهضت‌ را نفي‌ مي‌كند و آيا براي‌ پذيرفتاري‌ تأثير غرب‌ زمينه‌اي‌ مساعد در كشور ما وجود نداشته‌ و اگر داشته‌ - كه‌ مسلماً‌ داشته‌ - اين‌ زمينه‌ چه‌ بوده‌ و چگونه‌ پديد آمده‌ است؟
براي‌ پاسخ‌ دادن‌ به‌ اين‌ پرسش، ما، در اين‌ مقام، درگير سوابق‌ تاريخي‌ نهضت‌ تجدد، كه‌ همه‌ شئون‌ حيات‌ ملي‌ را در بر مي‌گيرد، نمي‌شويم‌ و تنها به‌ آنچه‌ با تجدد ادبي، بالاخص‌ با شعر نو، ربط‌ پيدا مي‌كند مي‌پردازيم.
براي‌ رسيدن‌ به‌ پاسخي‌ روشن، لازم‌ مي‌دانيم‌ مسير تطور شعر فارسي‌ را مرور كنيم‌ و اميدواريم‌ كه‌ اين‌ مرور، هر چند به‌ غايت‌ اجمالي، راه‌ يا بهتر بگوييم‌ راه‌هايي‌ را كه‌ شعر فارسي‌ از آغاز تا به‌ امروز پيموده‌ نشان‌ دهد و ما را به‌ اين‌ نتيجه‌ برساند كه‌ شعر نو، اگر هم‌ طريق‌ جديدي‌ اختيار كرده، از جهاتي‌ - آن‌هم‌ جهات‌ اساسي‌ - از عناصر پيشينه‌دار الهام‌ گرفته‌ است. اصولاً‌ جريان‌هاي‌ فكري‌ و هنري، در عين‌ تأ‌ثر از تحولات‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ و سياسي، روند مستقل‌خود را طي‌ مي‌كنند. از اين‌رو، اگر بخواهيم‌ براي‌ شعر نو خاستگاهي‌ اصيل‌ و بومي‌ سراغ‌ بگيريم‌ و راهي‌ را كه‌ برگزيده‌ توجيه‌ كنيم، از بازگشت‌ به‌ جريانه‌ ادبي‌ متقدم‌ بر آن‌ و، به‌ عبارت‌ ساده‌تر، از نظر افكندن‌ به‌ راه‌هايي‌ كه‌ شعرسنتي‌ پيموده‌ ناگزيريم.
شعر كلاسيك‌ فارسي‌ در عصر سامانيان‌ (قرن‌ چهارم‌ هجري) است‌ كه‌ هويت‌ روشن‌ و تشخص‌ آشكار پيدا مي‌كند. در اين‌ عصر است‌ كه‌ مجموعه‌ سنن‌ شعر عروضي‌ فارسي‌ مدون‌ مي‌گردد. اوزان، قوالب، قافيه‌بندي، ترديف، مضامين، موضوعات، صنايع‌ بديعي، نمادهاي‌ شعر فارسي‌ - جملگي، در اشعار نه‌چندان‌ زيادي‌ كه‌ از آن‌ عصر به‌ جا مانده، شواهد متعدد و متنوع‌ دارند. حماسه‌ ملي‌ ما نيز در همين‌ اوان، به‌ نثر و به‌ نظم، تكوين‌ يافته‌ است. به‌ روزگار دولت‌ سامانيان، شعر فارسي‌ از جهات‌ گوناگون‌ به‌ مرحله‌ پختگي‌ مي‌رسد، شاعران‌ بسياري‌ ظهور مي‌كنند و در انواع‌مديحه، تغزل، حكمت‌ و اندرز، رثاء، خمريه، افسانه‌ و داستان‌ در قالب‌هاي‌ قصيده‌ و مثنوي‌ و قطعه‌ و غزل‌ و رباعي‌ و حتي‌ نوعي‌ مسمط‌ شعر مي‌سرايند. اينان‌ را نه‌ تنها پيشگامان‌ و پيشاهنگان‌ (طلايه‌داران) بلكه‌ بنيان‌گذاران‌ و پرورش‌دهندگان‌ اركان‌ شعر سنتي‌ فارسي‌ بايد شمرد.
يگانه‌ مايه‌اي‌ كه‌ در اشعار شاعران‌ عصر ساماني‌ غايب‌ و نامحسوس‌ است‌ مايه‌ عرفاني‌ است. بررسي‌ وجه‌ و دليل‌خالي‌ بودن‌ اشعار شاعران‌ اين‌ دوره‌ از مايه‌ عرفاني‌ به‌ تفحص‌ و تحقيق‌ مستقل‌ نياز دارد و، در اين‌ مقام، از اشاره‌ به‌ خود اين‌ واقعيت‌ فراتر نمي‌توان‌ رفت. همين‌قدر مي‌توان‌ يادآور شد كه‌ دولت‌ آل‌سامان‌ مقارن‌ بوده‌ است‌ با اوج‌رونق‌ مادي‌ و معنوي‌ و صلح‌ و آرامش‌ ماورالنهر. بخارا در اين‌ برهه‌ تاريخي‌ از مراكز مهم‌ و معتبر تمدن‌ به‌شمار مي‌رفت‌ و به‌ قول‌ نظامي‌ عروضي‌ در چهار مقاله، در صميم‌ دولت‌ سامانيان، جهان‌آباد بود و ملك‌ بي‌خصم‌ و لشكر فرمان‌بردار و روزگار مساعد و بخت‌ موافق.
در چنين‌ فضايي، بس‌ بعيد مي‌نمايد كه‌ مايه‌هاي‌ عرفاني‌ به‌ اشعار شاعراني‌ راه‌ يابد كه‌ از حمايت‌ اميران‌ بهره‌مند بودند و روزگار در امن‌ و آرامش‌ و رفاه‌ مي‌گذراندند. باري، در اشعاري‌ كه‌ از اين‌ دوره‌ به‌ يادگار مانده‌ تنها در يك‌ رباعي‌ رودكي‌ است‌ كه‌ بارقه‌اي‌ از عرفان‌ - حضور قلب‌ در نماز - به‌ چشم‌ مي‌آيد:
روي‌ به‌ محراب‌ نهادن‌ چه‌ سود
دل‌ به‌ بخارا و بتان‌ طراز
ايزد ما وسوسه‌ عاشقي‌
از تو پذيرد نپذيرد نماز
شعر عصر ساماني، هر چند با مايه‌هاي‌ عرفاني‌ عجين‌ نيست، حكيمانه‌ و پرعمق‌ است‌ همه‌جا، در آن، متانت‌ و وقار و اعتدال‌ خردمندانه‌ مشاهده‌ مي‌شود. حتي‌ در مدايح‌ مبالغه‌ راه‌ ندارد. ممدوح‌ به‌ صفاتي‌ ستايش‌ مي‌شود كه‌ در او هست. ميان‌ مديحه‌سرا و ممدوح‌ نوعي‌ صميميت‌ و عطوفت‌ محسوس‌ و مشهود است. ضمناً‌ اشعار اين‌ دوره‌ به‌ جرياني‌ تعلق‌ دارد كه، از حيث‌ طرز بيان‌ معاني، روشن‌ و آسان‌ياب‌ است. در حقيقت، در شعر دوره‌ ساماني، دو خصلت‌ اساسي‌ مي‌توان‌ سراغ‌ گرفت: عمق‌ عقلاني، سادگي‌ زبان‌ و روشني‌ بيان. اين‌ دو ويژگي‌ است‌ كه‌ آن‌ را هم‌ مردم‌پسند ساخته‌ است‌ و هم‌ فرزانه‌پسند. خواننده، حين‌ خواندن‌ آن، لذت‌ قهري‌ و ديمي‌ مي‌برد و به‌ تعمق‌ و تلاش‌فكري‌ و مَدَدجويي‌ از سوابق‌ معلومات‌ و كشف‌ تلميحات‌ مهجور و احياناً‌ شرح‌ و تفسير نياز ندارد.
در مقابل‌ اين‌ جريان، جريان‌ ديگري‌ سراغ‌ داريم‌ كه‌ اشعار پيچيده‌ و پرتكلف‌ و فضل‌فروشانه‌ يا پرابهام‌ و حتي‌ معمائي‌شاعراني‌ چون‌ انوري، نظامي‌ گنجوي، خاقاني‌ و هم‌چنين‌ اشعار سبك‌ هندي‌ به‌ آن‌ تعلق‌ دارد. در اين‌ مقام، حظ‌ خواننده‌ بيش‌تر محصول‌ مايه‌هاي‌ خود او و توانائي‌ اوست‌ در كشف‌ اشارات‌ و فهم‌ تكلفات‌ شاعر. اشعار دسته‌ اول‌ آسان‌تر در سينه‌ها ماندگار مي‌شوند و پاره‌هايي‌ از آنها چه‌ بسا به‌ صورت‌ مَثَل‌ ساير در مي‌آيند. حال‌ آن‌ كه‌ اشعاردسته‌ دوم‌ تنها در ديوان‌ها جا خوش‌ مي‌كنند و بيش‌تر در بازار متنفننان‌ متأ‌دب‌ خريدار دارند و صاحبان‌ ذوق‌سليم، اگر قصد التذاذ هنري‌ داشته‌ باشند، كم‌تر به‌ آنها گرايش‌ پيدا مي‌كنند.
همين‌ دو خصلت‌ اساسي‌ عمق‌ و سادگي‌ زبان‌ و روشني‌ بيان‌ در شعر عرفاني‌ ما مأ‌وا گرفته‌ است. نهايت‌ آن‌ كه‌ اين‌ عمق، به‌ خلاف‌ آنچه‌ در اشعار عصر ساماني‌ و سروده‌هاي‌ ناصرخسرو وجود دارد، عقلاني‌ نيست‌ رازورانه‌ است. دريافت‌ سطحي‌ معاني‌ اين‌ هر دو نوع‌ - اشعار حكيمانه‌ و اشعار عرفاني‌ - در پرتو زبان‌ ساده‌ و بيان‌ روشني‌ كه‌ دارند در دست‌رس‌ عامه‌ است؛ اما پيدا كردن‌ هم‌حسي‌ و همدلي‌ و همجاني‌ يا شاعر مستلزم‌ از سر گذراندن‌ تجربه‌هاي‌ حكمي‌ و عقلاني‌ يا ذوقي‌ و عرفاني‌ است. از اين‌ حيث، شعر عرفاني‌ از دست‌رس‌ دورتر و راه‌يافتن‌ به‌ حريم‌ شاعر از خلال‌ آن‌ بس‌ دشوارتر است.
در همين‌ خصلت‌ است‌ كه‌ شعر نو با شعر عرفاني‌ قرابت‌ مي‌يابد. نهايت‌ آن‌كه، در شعر نو، تجربه‌ شاعرانه‌ و زيباشناسانه‌ ناب‌ است‌ كه‌ به‌ زباني‌ به‌ ظاهر ساده‌ و بي‌پيرايه، با واژه‌ها و تعبيرهاي‌ به‌ لحاظ‌ زباني‌ مأ‌نوس‌ بيان‌ مي‌شود و، از اين‌ جهت، مانند شعر عرفاني‌ فريبنده‌ است: خواننده‌ عادي‌ آن‌ را مي‌خواند و به‌ خيال‌ خود مي‌فهمد و از آن‌ لذت‌ هم‌ مي‌برد؛ در حالي‌ كه‌ هنوز به‌ حريم‌ شاعر راه‌ نيافته‌ است.
براي‌ آن‌ كه‌ تصوير شعر نو برجستگي‌ و صراحت‌ و تمايز قوي‌تري‌ پيدا كند، مقايسه‌ آن‌ با شعر عصر غزنوي، كه‌ - هر چند وجوه‌ اشتراكي‌ با آن‌ دارد - از جهات‌ متعدد با آن‌ در تباين‌ است، خالي‌ از فايده‌ نيست.
مي‌دانيم‌ كه، در عصر غزنوي، شعر درباري‌ فايق‌ بوده‌ است‌ - درباري‌ نه‌ تنها از اين‌ جهت‌ كه‌ به‌ دربار تعلق‌ و به‌ لطافت‌ و ظرافت‌ گرايش‌ داشته‌ بلكه‌ هم‌ از اين‌ رو كه‌ قرين‌ اعتدال‌ بوده‌ است: نه‌ جلوه‌هاي‌ شهواني‌ در آن‌ مي‌بينيم‌ نه‌ فضاي‌ قدسي‌ و روحاني‌ و نه‌ حتي‌ آن‌ عمق‌ حكيمانه‌ دوره‌ ساماني. شاعر در صدد بازنمائي‌ فرديت‌ خود و بازسازي‌مصاديق‌ مفرد نيست‌ بلكه‌ مي‌خواهد تصويري‌ نمونه‌وار و انتزاعي‌ و اجمالي‌ به‌ دست‌ دهد. از شاعر توصيف‌عواطف‌ و تجربه‌هاي‌ فردي‌ به‌ شيوه‌ رمانتيك‌ها انتظار نمي‌رود. توقع‌ بيان‌ حالات‌ دروني‌ و اصيل‌ و فردي‌ از او نمي‌توان‌ داشت. وصف‌هاي‌ شاعر صوري‌ و انتزاعي‌ و غيرشخصي‌ است. صورت‌ حاكم‌ بر ماده‌ و گوياي‌ چيزي‌ است‌ بيش‌ از محتواي‌ خود: رايحه‌ شعري‌ از آن‌ شنيده‌ مي‌شود. در حقيقت، شعريت‌ كلمات‌ است‌ كه‌ به‌ سخن‌ خصلت‌ شاعرانه‌ مي‌بخشد. اگر شاعر از تكرار مضامين‌ خسته‌ نمي‌شود، از آن‌ روست‌ كه‌ توجه‌ او به‌ سخنوري‌ و بيان‌استادانه‌ است‌ كه‌ ارزشي‌ بالاتر از محتوا پيدا مي‌كند. تحول‌ در جهت‌ آوردن‌ مضامين‌ نو نيست. هنر شاعر در آن‌ است‌ كه‌ همان‌ مضامين‌ سنتي‌ را به‌ طرزي‌ نو درآورد. مضمون‌ به‌ ساده‌ شدن‌ و پيراستگي‌ و هر چه‌ بيش‌تر انتزاعي‌ شدن‌ گرايش‌ دارد تا آن‌جا كه‌ در بازنمون‌ فسرده‌ و منجمد و تنها از راه‌ جفت‌ شدن‌ با مضامين‌ ديگر بارور گردد. اصل‌ قاعده‌ و مواضعه‌ و سنت‌ است‌ و تبعيت‌ از آن‌ حتمي‌ است. شاعر به‌ اراده‌ خود اين‌ انقياد را مي‌پذيرد تا استادي‌ و مهارت‌خود را، در عين‌ محدوديت، نشان‌ دهد. همين‌ قيدهاي‌ دل‌پذير است‌ كه، از طريق‌ مشتركات، سبك‌ دوره‌اي‌ را شكل‌ مي‌بخشد و آن‌ را در دست‌رس‌ فهم‌ قرار مي‌دهد. نوآوري‌ ماهرانه‌ و مقبول‌ بيش‌تر در تركيب‌ها و آرايش‌هاي‌ تازه‌ مضمون‌ سنتي‌ است. از اين‌ رو، يافتن‌ منشأ‌ مضمون‌ دشوار است. تنها پرورش‌ و گونه‌گوني‌ مضمون‌ واحد را مي‌توان‌ رديابي‌ كرد. پروردن‌ مضمون‌ نيز، به‌ واقع، آوردن‌ تصاويري‌ است‌ كه‌ براي‌ همان‌ ويژگي‌هاي‌ ثابت‌ شواهدي‌ نو به‌ دست‌ دهند. تنگي‌ دهان‌ و ميان‌ معشوق‌ را عنصري‌ در يك‌ رباعي‌ چنين‌ وصف‌ مي‌كند:
تا نَسرايي‌ سخن‌ دهانت‌ نبوَد
تا نگشايي‌ كمر ميانت‌ نبوَد
تا از كمر و سخن‌ نشانت‌ نبوَد
سوگند خورم‌ كه‌ اين‌ و اَنت‌ نبوَد
و سعدي‌ در دو بيت‌ چنين:
علت‌ آن‌ است‌ كه‌ گاهي‌ سخني‌ مي‌گويد
...


مبلغ قابل پرداخت 27,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱ تیر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 48

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما