محل لوگو

ابن سينا و اتهام انكار معاد جسماني


ابن سينا و اتهام انكار معاد جسماني

نام فایل : ابن سينا و اتهام انكار معاد جسماني

فرمت : .docx

تعداد صفحه/اسلاید : 17

حجم : 30 کیلوبایت


ابن سينا و اتهام انكار معاد جسماني؟!!
دكتر زهره توازياني عضو هيأت علمي
چكيده
همه مطالب مقاله حاضر با قصد بررسي صحت و يا سقم نسبت انكار معاد جسماني به ابن سينا با استناد به اقوال وي در كتاب «شفا» و «نجات» و آثار ديگر او تدوين شده است. حاصل كلام وي در مجموعه آثارش اين است كه معاد در دو صورت «جسماني» و «روحاني» قابل تصور است، كه نوع جسماني آن قابل اثبات به برهان نيست. اما نوع روحاني آن را مي توان به برهان اثبات كرد. او بعد از تقسيم معاد به جسماني و روحاني، تصديق معاد جسماني را به طريق شرعي و به حكم تصديق جز نبوت بر مسلمان فرض مي داند. ولي با اين حال معتقد است كه سعادت نفساني را اصلاً قابليت قياس با سعادت بدني نيست. بنابراين رغبت حكماي الهي به برخورداري از آن بسيار بيشتر از سعادت جسماني است. به گونه اي كه اگر حتي سعادت بدني را به ايشان اعطا كنند، به آن التفات و توجهي نخواهند داشت. وي بعد از تأكيد بر اين مسأله در صدد است تا توضيح دهد كه چرا با وجود كمال بيشتري كه در سعادت نفساني است، مع ذلك انسانها از آن غافلند.
بعد از ذكر علل بي توجهي انسانها به كمالات برتر، سرانجام و در بخش پاياني با استناد به قول كساني كه وي آنها را «اهل علم» مي نامد، مي پذيرد كه بعضي از نفوس انساني كه از آنها به عنوان «بدينون» يا نفوس ساده ياد مي شود، مي توانند معاد جسماني داشته باشند، اما آن جسم، از جنس اجرام سماوي خواهد بود، كه به عنوان آلت نفس در خدمت ايشان قرار مي گيرد.
نگارنده در سخن پاياني به فقراتي از ديدگاه شيخ اشاره كرده است كه احتمال مي رود به آن دليل اين بزرگوار در مظان اتهام قرار گرفته باشد و اما داوري را به خواننده واگذار نموده تا با مطالعه دقيق خود حق مطلب را به جا آورد.
واژگان كليدي: معاد جسماني ، معاد روحاني، نفس، سعادت، شقاوت
فصل هشتم از مقاله نهم الهيات «الشفاء» به بحث معاد اختصاص دارد. شيخ در اين فصل و همچنين در آثار ديگر خود، ديدگاهش را در خصوص معاد و اقسام آن ذكر كرده است و سپس به مسأله سعادت و شقاوت و ارتباط نفوس مختلف با آن پرداخته است. از آنجا كه بيان نظر شيخ در خصوص مسأله معاد جسماني مشكلاتي را براي او فراهم نموده و او را در مظان اتهام انكار ضروري دين قرار داده، به نظر لازم مي آيد متعاطيان فلسفه براي پرهيز از پيش داوريهاي غير منصفانه و رعايت جانب انصاف، در جريان كل بحث وي در قسمت پاياني كتاب «الشفاء» و آثار ديگري كه وي در آنها به آن موضوع پرداخته است، قرار گيرند.
نظر به اينكه اتهام و نسبت كفر در خصوص اين مسأله از ناحيه شخصيت شهير عالم اسلام، امام محمد غزالي، متوجه فيلسوف مسلمان، ابوعلي ابن سينا گشته است، اهميت پرداختن به آن را دو چندان مي نمايد. زيرا نه امام محمد آن كسي است كه بتوان او را ناديده گرفت و از كنار آراء و نظراتش به آساني گذشت و نه انديشه حكيمي همچون ابوعلي اجازه قبول چنين داوري را، به راحتي، در مورد او به ما مي دهد.
امام محمد غزالي در كتاب معروف خويش، «تهافت الفلاسفه»، ص 46) كه آن را به قصد رسوا ساختن انديشه هاي - به زعم خويش - سخيف فلاسفه به رشته تحرير در آورده است، ضمن نسبت دادن «رؤساي ضلال» به پيشروان حكمت و فلسفه اسلامي، يعني فارابي و ابن سينا، مدعي است كه ايشان در خصوص حداقل بيست مسأله از مسائل فلسفي راه را به گمراهي رفته اند و در مورد حداقل سه مسأله از مسائل بيست گانه، سر از وادي كفر در آورده اند، كه يكي از آنها نظر ايشان در مورد معاد جسماني است.
شيخ متهم است كه «برانگيختن تن ها و بازگردانيدن جانها به تن ها و وجود آتش جسماني را انكار كرده و وجود بهشت و حور عين و ديگر چيزهايي كه به مردم وعده داده اند را مثالهايي دانسته كه براي فهمانيدن ثواب و عقاب روحاني كه برتر از ثواب و عقاب جسماني است، زده اند» (تهافت الفلاسفه، ص 284)
اما آيا به راستي چنين نسبتي شيخ را رواست؟ آيا شاهد مثالي در گفتار او وجود دارد كه تأييد اين مطلب باشد؟ صرف نظر از نسبتي كه به او داده اند، قطعاً بررسي عين كلام او بهترين ميزان براي داوري است و به همين دليل نگارنده تصور مي كند، نگاه اجمالي به بيان مستوفاي شيخ در الهيات «الشفا» - به عنوان متن - و آثار ديگر او ضمن تصحيح پيش داوري ما، حداقل ديني است كه ما به عنوان يك نوآموز فلسفه، به پيشگاه حكيمي بزرگ و فيلسوفي شهر، ادا مي كنيم.
معاد از نظر شيخ
ابو علي در تتمه مقاله نهم از كتاب «الشفا» و همچنين در كتاب «النجاه» متذكر شايستگي تحقيق پيرامون احوال نفوس انساني بعد از مفارقت بدن گشته، مي گويد:
«يجب ان يعلم ان المعاد منه ما هو منقول من شرع و لا سبيل الي اثباته ال من طريق الشريعه و تصديق جز النبوه و هو الذي للبدن عند البحث» (الشفاء، ص 460/ النجاه، ص 681)
به نظر مي رسد تصريح شيخ به «قابل اثبات نبودن معاد بدن هنگام بعث» مهمترين بهانه اي است كه مخالفان وي همچون امام محمد غزالي، از آن به عنوان حربه كفر استفاده كرده اند؛ حال آنكه بيان شيخ تا بدينجا پايان نمي پذيرد. او بعد از تقسيم معاد به جسماني و روحاني و تصريح به قابل اثبات نبودن نوع جسماني آن استثنايي را ذكر مي كند و آن تصديق به طريق شرعي آن است. از نظر او معاد جسماني منقول از شرع بوده كه به حكم تصديق خبر نبوت بايد به آن باور داشت، گر چه راه عقلي اثبات آن مسدود است. اما بسط شريعت حق پيامبر عظيم الشأن اسلام، حال سعادت و شقاوتي را كه براي بدن است، بر ما معلوم نموده است.
از نظر ابو علي، نوع ديگري از معاد كه به شيوه قياس برهاني و استدلال عقلي مدرك است، نيز وجود دارد كه نبوت هم آن را تأييد نموده است، او اين معاد را همان سعادت و شقاوتي مي داند كه به نفس مربوط است، گر چه اوهام ما از تصور آن، به دلايلي عاجز است.
قبول معاد روحاني، فرع تجرد نفس انسان است، عموم حكماي متأله از نفس تصويري را ارائه مي نمايند كه كاملاً متفاوت با جسم انسان است. ابوعلي نيز در كتاب النفس، (ص 28 به بعد) پس از اشاره به اقوال مختلفي كه در خصوص حقيقت نفس گفته شده است، به «غير جسماني» بودن آن اشاره كرده، مي گويد:
«فنقول نحن انك تعرف مما تقدم لك ان النفس ليست بجسم»
بعد از آن به جوهريت آن تأكيد مي كند و در همين كتاب تصريح دارد بر اينكه نفس، جوهري است كه هويت مستقل داشته و قادر بر انجام افعال مختلفي است كه البته در انجام بعضي از آنها، نيازمند امور مادي است. از جمله اينكه قوه متخيله نفس نيازمند امور مادي است. (همان، ص 51)
نظر ابو علي در خصوص نفس و چگونگي تصور او از آن داراي اهميت بسيار است. زيرا كه اساساً قابليت نفس در پذيرش نقشي كه او براي معاد روحاني آن تصوير كرده است، در گرو تعريف خاصي است كه نفس بايد داشته باشد. او در فصل او از نمط سوم «الاشارات»، (ص 159) مباحث مربوط به نفس را باين گزارش آغاز مي كند كه «نفس هيچيك از اعضاي ظاهر و باطن انسان نيست، بلكه خود به خود موجود است.» او با اين بيان مي خواهد بگويد علم نفس به خود، بديهي است، زيرا كه نفس خود را حضوري درك مي كند. بنابراين، نيازي به اثبات ندارد و اگر دلايلي در اثبات آن آورده شود، تمامي دلايلي تنبيهي خواهند بود. شايد بهترين دليل در اين مجموعه، وجود ادراك در آدمي باشد، همچنانكه در چهار فرض «بيداري»، «خواب»، «مستي» و «انسان معلق» اثبات مي شود كه آنچه هيچ گاه مورد غفلت واقع نمي شود، با آنچه گاهي مورد غفلت واقع مي شود (يعني بدن و حواس ظاهري و حتي حواس باطني) اين تفاوت را دارند كه دو جوهر جداگانه اند و نفس در دريافتن خويش احتياجي به حد وسط و ميانجي ندارد.
تأثير نفس بر بدن و تأثر از آن هم، مطلب ديگري است كه كمك مهمي در فقه مسأله معاد روحاني و ارتباط آن با معاد جسماني خواهد كرد. اين فقره نيز از ديد حكيم، ابوعلي، پنهان نمانده و در بيان او در فصل ششم از نمط سوم «الاشارات»، (ص 169) آمده است كه نفس با وجود اينكه واحد است اما داراي قوايي است كه اعمال قوا، نفس را در آستانه ارتباط با بدن قرار مي دهد و بدينوسيله نفس بر بدن و بدن بر نفس تأثير و تأثر متقابل پيدا مي كنند.
از نظر شيخ، صدور افعال نفس از سر اختيار است، زيرا اساساً نفس انساني به كمال اول براي جسم طبيعي آلي از آن جهت كه به او افعالي از سر اختيار و از سر فكر و استنباط نسبت داده مي شود، تعريف مي شود. در اين تعريف ويژگي خاص نفس انساني در ادراك امور كلي است، (كتاب النفس، ص 55) گر چه انواع ديگري از ادراك نظير احساس، تخيل و توهم را هم مي توان به نفس نسبت داد. (الاشارات، ص 174) از نظر شيخ در درك حسي نفس از امور محسوس، حضور ماده، در برداشتن هيأت غيريب و جزئي بودن معلوم شرط است. در تخيل، از سه شرط فوق حضور ماده در نزد مدرك معتبر نيست ولي دو شرط ديگر، يعني در برداشتن عوارض دور و جزئي بودن ماده شرط است. در توهم از سه شرط موجود در احساس، دو شرط حضور ماده و در برداشتن عوارض غريب معتبر نيست و در تعقل كه عبارت از دريافت كلي و مفاهيم مجرد از ماده است، هيچيك از شرايط سه گانه موجود در احساس معتبر نيست. (الاشارات، ص 175 و 176)
با وجود انحاء ادراكي كه شيخ آنها را براي نفس ثابت مي داند، مع ذلك معتقد است كه اگر نفس از بدن نيز مفارقت يابد، براي او، لا اقل در درك پاره اي از امور، مشكلي پيدا نخواهد شد. زيرا همانطوري كه وي در كتاب «المباحثات»، (ص 216) اشاره كرده است، نفس بعد از مفارقت قطعاً به ذات خود علم دارد. زيرا شعود نفس به ذات خود مستلزم آلت جسماني نيست. بنابراين، مي تواند بدون آلت جسماني هم به حسب كمالات و نقصانها درك لذت و الم نمايد و اساساً اعتراف به اين امر راه را براي شيخ باز كرده است تا در گام بعدي بتواند تلويحاً بگويد حتي اگر جسمي هم در آخرت در استخدام نفس در نيايد، هيچ مشكلي در مسأله ثواب و عقاب ايجاد نخواهد كرد، علاوه بر اين، اگر راهي هم براي اثبات برهاني معاد جسماني نباشد، خواهيم گفت كه «رغبت حكماي الهي در نيل به سعادت روحاني بسيار بيشتر از گرايش ايشان در رسيدن به سعادت بدني است.» (النجاه، ص 682) در «الشفا» (ص 462) نيز، شيخ در ذكر دليل عجز ما از تصور معاد روحاني ابتدا توضيحاتي را در حاشيه ذكر مي كند و سپس به اصل بحث باز مي گردد. در اين توضيح، به مطلب مذكور در «النجاه» نيز اشاره شده است. وي بعد از ذكر رغبت بيشتر حكماي الهي به برخورداري از سعادت نفساني، مي گويد: «اين ميل در حكماي الهي آنچنان است كه گويي اصلاً التفات و توجهي به سعادت بدني نداشته و اگر هم سعادت بدني را به ايشان اعطا كنند، به آن بي اعتنا بوده و هرگز آنرا در كنار سعادت نفساني كه منتهايش قرب حق است، قرار نمي دهند»
شيخ الرئيس در توضيح سعادت و شقاوت نفساني هم بعد از تصريح به اينكه نوع بدني آنها در شرع بيان شده و مفروغ عنه مي باشد، مي گويد:
...


مبلغ قابل پرداخت 27,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱ تیر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 57

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما