محل لوگو

آيا قرآن تنها معجزه ي محمد(ص) بود؟


آيا قرآن تنها معجزه ي محمد(ص) بود؟

نام فایل : آيا قرآن تنها معجزه ي محمد(ص) بود؟

فرمت : .DOC

تعداد صفحه/اسلاید : 6

حجم : 74 کیلوبایت


آيا قرآن تنها معجزه ي محمد(ص) بود؟
ايا پاسخ منفي محمد(ص) به درخواست معجزه ي مشرکين موضوعيت داشت؟( شواهدي از کتاب مقدس)
چرا محمد(ص) به در خواست معجزه ي چند تن از مسيحيان نجران پاسخ مثبت داد؟
ايا کتابي همچون قرآن تاکنون نگارش يافته است؟
ايا کتاب مقدس کتابي جاودان و قابل استفاده براي تمام زمانهاست؟
تفاوت معجزات محمد(ص) با معجزات ساير انبياء(ع) در چيست؟
...........................................................................................................................
همانطور که اطلاع داريد قرآن تنها معجزه ي پيامبر نبود بلکه ايشان معجزات فراواني داشتند که هر کدام را در شرايط خاصي به ظهور مي رساندند از جمله ي آنها بيست و سه معجزه را بيان خواهم نمود که به تواتر در کتب شيعي و سني و در کتاب سليم بن قيس و حفص بن عبدالله( کساني که هم دوره با علي بن ابيطالب(ع) و صحابه(ع) بودند) ذکر شده است.
قرآن کريم در موارد عديده اي اشاره بدين دارد که محمد براي جويندگان حق و يا در بعضي موارد انکارورزان معجزاتي آورده است از جمله در سوره ي الصافات آيه ي 15:« و چون معجزه ي تو را مي بينند استهزا مي کنند و مي گويند اين نيست مگر سحري آشکار» در تفسير صافي نوشته ي مرحوم فيض کاشاني و تفسير کبير امام فخر رازي و تفسير جلالين و بيضاوي شان نزول اين آيه شکافتن ماه توسط محمد(ص) ذکر شده است.
پس معلوم گشت چون کفار معجزه ي پيامبر را مي ديدند استهزاء مي کردند و آنرا سحري آشکار مي خواندند و در سوره ي القمر مي قرمايد:« چون برهاني ببينند اعراض مي کنند و مي گويند سحر جاودان و ادامه داري است!» در سوره ي آل عمران آيه ي 86 به صراحت لفظ بينات يعني معجزات را به محمد(ص) نسبت مي دهد. لفظ بينات هرگاه موصوف آن مقدر باشد به معناي معجزه است که نظير آن در قرآن فراوان است مانند: و اتينا عيسي بن مريم البينات( بقره 87) ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاء تهم البينات( اشاره به معجزه ي موسي/ انسان 153) اذ جئتهم بالبينات( يونس 13) لن نوثرک علي ما جاءنا بالبينات( طه 72) و قد جاءکم بالبينات(مومن 28) و در آيه ي 31 سورهي نساء به صراحت حال کساني آمده است که آيات و معجزات محمد را انکار مي کنند. و در تفسير بيضاوي و کشاف و فخر رازي ايات به معناي معجزات به همراه قرآن بيان شده است. و باز در سوره ي نسا آيه 24 به صراحت بيان مي کند که:« چون براي قريش معجزات از براي نبوت آورديم از وجه حسد و عناد ايمان نمي آورند» پس معلوم گشت که قرآن صراحت تمام دارد بر اينکه محمد(ص) معجزاتي داشته است. و اما معجزاتي از آن حضرت:
1. پيوسته نور از چهره ي نورانيشان ساطع بود و بعضي هنگام انگشت خود را بالا مي برد و همچون شمعي فروزان مي گشت. 2. بوي بسيار نافع و خوش آن حضرت به حدي که هر گاه از مکاني مي گذشت ساعتها آن بو در فضا بود. 3. چون در آفتاب راه مي رفت سايه از براي وي نبود 4. هر کس با آن حضرت راه مي رفت هر چه از ايشان بلند تر بود ولي در نظر ديگران قامت حضرت بلند تر جلوه مي کرد. 5. آنکه هيچگاه پرنده يا حشره اي از بالا ي سر ايشان رد نشد و هيچ حشره و جانوري بر ايشان ننشست 6. از عقب مي ديد همانطور که از جلو مي ديد 7. علم غيب داشت و سخنان افراد را از چهره ي آنها بدون کم کاست مي فهميد 8. آنکه خواب و بيداري حضرت يکسان بوذ و چه در خواب و چه در بيداري سخن ملائکه و خودشان را مي ديد و هر چه در خاطر مبارک خطور مي کرد حفظ مي کرد. 9. هرگز بوي بد از ايشان به مشام کسي نرسيد 10. آب دهان بر هر چاهي مي انداخت پر آب م يگشت و به هر صاحب مرضي ميزد شفا مي يافت بر هر طعامي دعا مي فرمود کثير مي شد( مانند طعام عشيره ي اقربين و مهماني معروف جابر بن عبدالله انصاري) 11. گاهي زبانهاي ديگر را مي فهميدو تکلم مي نمود 12. بر روي کمرش مهر نبوت جاي گرفته بود( که باعث ايمان عده اي از يهوديان شد) 13. انکه آب از ميان انگشتانشان جاري مي شد و بعضي از اصحاب از آن آب خوردند 14. آنکه با اشاره دست ماه را به دو نيم کرد 15. آنکه سنگريزه در دست مبارکش به ذکر خدا پرداخت( و باعث ايمان بيست تن از مسيحيان نجران شد) 16. ناف بريده و ختنه شده به دنيا آمد 17. هرگز محتلم نشد و خواب شيطاني نديد 18. هر چارپايي که حضرت سوار مي شود راهوار مي گشت و پير نمي شد. 19. در محاسن شريفش هفده تار موي سپيد بود که همچون خورشيد مي درخشيد. 20 در زورآزمايي هيچ فردي حريف ايشان نشد 21. آنکه بعضي هنگام به اشراه حضرت سنگها و درختان به ايشان سلام مي دادند 22. بر زمين نرم راه مي رفت و جاي پايش نمي ماند ولي بر زمين سخت و سنگ راه مي رفت جاي پايش ظاهر مي گشت 23. مهابت و جلالت و عظمتي در صورت داشت و هيچکس نمي توانست مدتي در چشم ايشان خيره شود ... بيش از سي و اندي معجزه از ايشان صادر گشته است که ذکر تمامي باعث تفصيل کلام مي شود.
................................................................................................................................................
محمد(ص) در بسياري از موارد به درخواست مشرکين مبني بر معجزه پاسخ منفي مي داد زيرا در خواست آنها از براي حق جويي نبود بر که بر مبناي استهزاء و لودگي بود و خداوند نيز براين امر آگاه بود و معجزه اي را پديدار نمي کرد يکي از خواسته هاي مشرکين از محمد(ص) در آيه ي 89 تا 93 سورهي بني اسراييل آمده است حال ببينيم درخواست مشرکين چه بوده: « آنان مي گويند به تو ايمان نخواهيم آوريد تا اينکه تو از زير زمين برايمان چشمه ي آب جاري سازي يا تورا بستانهاي خرما و انگور باشد و جويها را به طور جاري روانه کني و بزري آوري آسمانرا و خداي را و ملائکه را! که از براي تو شهادت دهند يا تو را خانه اي از طلا باشد و يا بر آسمان بالا روي و رفتن تو را هم باور نمي کنيم مگر اينکه از بالا برايمان کتاب يآوري تاآنرابخوانيم!!!»( گفتني است تمامي آيات توسط خودم ترجمه شده است و شايد بيشتر يا کمتر از ترجمه هاي معروف باشد در هر حال مقصود همانست) حال آيا حکمت و عظمت خدا ايجاب مي کند به چنين درخواستهاي احمقانه اي پاسخ مثبت دهد؟
پس بدانکه اکثر درخواستهاي مشرکين از همين نوع بوده است و خداوند به آ«ها جواب منفي مي داده است مگردر يک مورد که آن هم شکافتن ماه بود و ديديد که چگونه استهزاء و تمسخر کردند.( عده ي صعي وافر دارند تا تنها معجزه ي محمد(ص) را قرآن بدانند و هدفي ندارند چون کينه و عناد با رسول خدا و گمراهي مردم)
................................................................................................................................................
معجزه اي ديگر که محمد(ص) آنرا انجام داد تسبيح گفتن سنگريزه ها در دست مبارکش بود که اين معجزه را به درخواست بيست تن از مسيحيان نجران انجام داد و پس از انجام اين معجزه تمامي مسيحيان مسلمان شده و ايمان آوردند. پس مسلم گشت که درخواتسها از محمد(ص) متفاوت بوده يک درخواست مثل مشرکين بود که با جواب منفي خداوند مواجه شدند و درخواستي ديگر خواسته ي مسيحيان نجران بود که تنهااز براي حقيقت جويي آمده بودند.
................................................................................................................................................
حال شواهدي از کتاب مقدس که در آن معجزه نشانه ي نبوت نيست و عيسي(ع) و پيامبران ديگر نيز براي همه ي مردم و همه ي طوايف معجزاتشان را آشکار نمي کردند. آيه ي 41 از باب 10 انجيل يوحنا آمده است:« بسيار نزد او آمده و گفتند که يحيي هيچ معجزه ننمود» و در آيه ي 26 از باب 21 متي آمده است:« زيرا همه يحيي را نبي مي دانند» ددر آيه ي 9 از باب 8 متي آمده است که يحيي افضل پيامبران بني اسراييل است:« از اولاد زنان بزرگتر از يحيي تعميددهنده برنخاست» پس معجزه تنها دليل نبوت نيست. ايا پاسخ بهتمامي درخواستهاي مشرکين بر خدا واجب بوده است؟ ايا بايد به در خواستهاي آنان مبني بر پايين آمدن خدا و عرش و ملائکه پاسخ داده مي شد؟ آيا اگر کسي از پيامبر خواست تمام يک طايفه را به نشانه ي معجزه هلاک کنيد بايد انجام دهد؟!
و اما شواهدي که نشان دهنده ي آن است که معجزه جا و مکان و افراد خاصي را مي طلبد: در باب 8 از انجيل مرقس آمده است:« و او( عيسي) از دل آهي کشيد و گفت از براي چه اين فرقه آيتي مي خواهند( منظور فريسيان است) هر آينه به شما ميگويم آيتي به اين فرقه عطا نخواهد شد » پس فريسيان در اينجا از عيسي طلب معجزه و آيت کردند ولي وي انجام نداد. باب 23 آيه ي 8 لوقا اين چنين است:« اما هيروديس چون عيسي را ديد بغايت خوشحال شد زيرا که مدت مديدي بود مي خواست او را ببيند چ.نکه شهرت او را بسيار شنيده بود و مترقب بود که معجزه ي او را ببيند پس چيزهاي بسياري از او پرسيد ولي او به وي جوابي نداد ... » پس عيسي در اينوقت اظهار معجزه نکرد در صورتي که مي توانست با معجزه جان خود را برهاند( اين دليلي محکم بر اين است فردي که دستگير کرده بودند عيساي واقعي نبوده است وگرنه هيچ پيامبر اين چنين در برابر اشقياء سکوت نمي نمود) آيه ي 63 از باب 22 لوقا:« و کسانيکه عيسي را گرفته بودند او را تازيانه زده و استهزاء مي کردند چشم او را بسته و بر صورت او سيلي مي زدندو از وي سئوال مي کردند و مي گفتند نبوت کن( در اناجيل امروزي به جاي نبوت غيب گويي آمده است) که تو را زده است و بسيار کفر ديگر به وي گفتند» ( لازم است توضيح دهم انجيل من مطبوع سال 1953 و قطع جيبي ترجمه شده در لندن به فارسي است اگر با اناجيل شما در کلمات متفاوت بود ايرادي نگيريد چون هر انجيل بنا بر سليقه ي مترجم خود ترجمه مي شود) پس عيسي در اينجا نه نبوت کرد نه غيب گويي در صورتيکه مي توانست و دهها شاهد ديگر از جمله آيه ي 39 از باب 27 متي. آيه ي 38 از باب 12 متي. آيهي 3 از باب 4 متي آيه ي 29 از باب 6 يوحنا و ... .
................................................................................................................................................
در طي 1400 سال پيش تا کنون کسي نتوانسته است به تحدي قرآن مبني بر آوردن سوره اي همچون آن پاسخ مثبت دهد و اگر هم کساني پيدا شده اند باز از اندکي فصاحت و بلاغت برخوردار نيست و مانند متن شعري است( مانند کتاب فرقان الحق نوشته ي چند پروفسور زبان شناس آمريکايي!!! در سال 2001) زيرا در قرآن بسياري از جاها بجاي کلمه ي واقعي از بدل و کلمه اي هم معني و مشابه آن که آهنگين تر و موزون تر است استفاده شده است در بسياري از جاها از قواعد دستوري عدول کرده و جملات زيبايي را بدون خطاي دستوري ايجاد کرده است مثلا در جاهاي بسياري بجاي « ان» مشبهة از « ان» نفي استفاده کرده است. و در اشاره به روح و معنويات آدمي از لفظ « انسان» استفاده کرده است و در اشاره به جسم و بدن آدمي از لفظ « بشر» استفاده کرده است که در نوع خود بي بديل استو صدهها آرايه ها ي زيباي ديگر که در هيچکدام از کتب و سوره هاي جعلي همانند آن يافت نمي شود. جالب است بدانيد بسياري از سوره هاي جعلي ساخته شده کپي برداري از سوره هاي قرآن با جايجايي ها مختصر و اندکي تغيير است! آيا اين رقابت است؟ من خود به شخصه به زبان عربي اندکي واقفم و علم نحو صروف عربيه را تا حدي مي دانم و به همين علت ميان يک سوره از قرآن و سوره هاي جعلي تفاوتي فاحش مي بينم. کلامي که پس از قرآن در اوج فصاحت و بلاغت است خطبه هاي اميرمومنان(ع) در نهج البلاغه است. فصاحت بدين معناست مه در کمال ايجاز و خلاصه گويي معاني بسياري را به مخاطب منتقل نمايي و به زيبايي و آهنگين و موزون بودن کلام بيفزايي و بتواني يک جمله و گاهي چند چمله را بدو گرفتگي زبان در يک نفس به راحتي بخواني و لذت ببري که تمامي آيات قرآن بر خلاف سوره هاي بشري اين شرايط را دارا هستند. منظور از بلاغت کلام است است که در کلام خود تا حدي از کلمات هم معني و بدل د آهنگين استفاده کني که در قرآن بيش از هزار نمونه از اوج بلاغت يافت مي شود به همين دليل حسان بن ثابت شاعر زبر دست عرب گفت: « تا آل عمران را دارم شعر نخواهم سرود!»آري اگر کسي اندکي به زبان عرب واقف باشد مي فهمد که قرآن نه شعر است نه نثر مسجع بلکه نثري است که در يک آيه ي آن تمامي آرايه هاي ادبي به کار رفته است کتابي است که لازمه ي آن تلسکوپي به قدرت هابل و ميکروسکوپ و سفر به اعماق درياها و اعماق بدن انسان است. نثري است که مشتمل بر پيشگويي هاي مطمئن الوقوع است که هيچ کدام از کتب بشري اين گونه نيست. اين بود چکيده اي از معجزه ي جاودان و ابدي محمد(ص) يعني قرآن.
................................................................................................................................................
دکتر رشاد خليفه دانشمند مصري درطي تحقيقاتي رابطه ي رياضي جالبي ميان حروف مقطعه ي قرآن يافته است که مرتبط با عدد نوزده است. قصد بر اين نيست که در اينجا اين روابط را عنوان کنيم زيرا بر فرض صحت آن باز هم قرآن اعجازي بسيار بالاتر و مهمتر از اعداد و ارقام و مکتوبات بشريست( به اين اعجاز در پستهاي قبل اشاره اي کوچک شد)
همانطور که مي دانيد يگانگي قرآن بر وجوهي ديگر نيز مي باشد و آن اين است که احکام آن در تمامي زمانها قابل اجراست چه 1400 سال پيش چه اکنون! در صورتيکه کتاب مقدس فاقد اين ويژگي مي باشد به عنوان مثال براي فرد جنب شش روز نجاست در نظر گرفته است و مس قبر را مساوي با نجس شدن مي داند و ... . که اين احکام هيچکدام در زمانه ي ما قابل اجرا نيست و هيچکدام از مسيحيان و يهوديان نيز آنان را اجرا نمي کنند و بنا بر نص صريح تورات همگي بايد در حکم نجاست باشند!
وجه ديگر قرآن احکام اجتماعي و سياسي و قضايي آن است که هنوز هم اسلام را به بزرگترين رقيب و وحشت غرب و تمدن و فرهنگ غرب بدل کرده است درصورتيکه کتاب مقدس باز هم از اين ويژگي تهي است و هيچ قابليت اجتماعي ، سياسي عمدتا قضايي ندارد. پس مسلم گشت که قرآن از اين لحاظ هم از ساير کتب برتر است.
...


مبلغ قابل پرداخت 27,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱ تیر ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 54

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما