محل لوگو

ولادت حضرت مهدي 14ص


ولادت حضرت مهدي 14ص

نام فایل : ولادت حضرت مهدي 14ص

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 17

حجم : 111 کیلوبایت


ولادت باسعادت حضرت ولي عصر (ع)
و سرگذشت مادر بزرگوارش
كليني، در كتاب «كافي» روايت نموده كه: ولادت باسعادت وجود امام زمان (ع) در سال 255 هجري روي داده است.
شيخ صدوق، در «كمال الدين» نقل كرده كه چون مادر امام عصر (ع) حامله گشت، حضرت امام حسن عسكري (ع) به وي فرمود: پسري مي آوري كه نامش محمد و پس از من، جانشين من خواهد بود.
و صدوق در كمال الدين از استادش ابن وليد قمي و او از محمدبن عطار از حسين بن رزق الله از موسي بن محمدبن القاسم بن حمزه بن الامام موسي بن جعفر (ع) و او از حكيمه خاتون دختر امام محمدتقي (ع) روايت نموده كه گفت: امام حسن عسكري (ع) مرا خواست و فرمود: عمه! امشب نيمه شعبان است. نزد ما افطار كن كه خداوند در اين شب فرخنده كسي بوجود مي آورد كه حجت او در روي زمين مي باشد. عرض كردم: مادر اين نوزاد مبارك كيست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدايت گردم! اثري از حاملگي در نرجس خاتون نيست. فرمود: همين است كه مي گويم. سپس به خانه حضرت درآمدم و سلام كرده نشستم.
نرجس خاتون آمد كفش از پاي من در آورد و گفت: اي بانوي من شب بخير! گفتم: بانوي من و خاندان ما توئي! گفت: نه! من كجا و اين مقام بزرگ؟ گفتم: دختر جان! امشب خداوند پسري به تو موهبت مي كند كه سرور دو جهان خواهد بود. چون اين سخن شنيد با كمال حجب و حيا نشست.
سپس نماز شام را گذاردم و افطار كردم و خوابيدم سحرگاه براي اداء نماز شب برخاستم. بعد از نماز ديدم نرجس خوابيده و از وضع حمل او خبري نيست. قبل از تعقيب نماز دوباره خوابيدم و بعد از لحظه اي با اضطراب بيدار شدم، ديدم نرجس خوابيده است. در آن حال دربارة وعده امام ترديد مي كردم، كه ناگهان حضرت از جايي كه تشريف داشتند با صداي بلند مرا صدا زده فرمودند: عمه! تعجب مكن كه وقت نزديك است!
چون صداي امام را شنيدم شروع به خواندن سوره «الم سجده» و «يس» نمودم. در اين وقت نرجس با حال مضطرب از خواب برخواست. من به وي نزديك شدم و نام خدا را بر زبان جاري كردم و پرسيدم: آيا احساس چيزي مي كني؟ گفت: آري، گفتم: ناراحت مباش و دل قوي بدار، اين همان مژده است كه به تو دادم سپس هر دو به خواب رفتيم.
اندكي بعد برخاستم ديدم بچه متولد شده و روي زمين با اعضاء هفتگانه خدا را سجده مي كند. آن ماه پاره را در آغوش گرفتم. ديدم بعكس نوزادان ديگر، از آلايش ولادت پاك و پاكيزه است!
اين هنگام امام حسن عسكري (ع) صدا زد: عمه جان! فرزندم را نزد من بياور. چون او را نزد پدر بزرگوارش بردم، امام دست زير رانها و پشت بچه گرفت و پاهاي او را به سينه مبارك چسبانيد و زبان در دهانش گردانيد و دست بر چشم وگوش و بندهاي او كشيد و فرمود: فرزندم! با من حرف بزن! آن مولود مسعود گفت:
‹‹ اشهد ان لااله الاالله وحده لاشريك له و اشهد ان محمداً رسول الله ››
آنگاه بر اميرالمؤمنين و ائمه طاهرين عليهم السلام درود فرستاد و چون به نام پدرش رسيد. ديدگان گشود و سلام كرد. امام فرمود: عمه جان! او را نزد مادرش ببر تا به او نيز سلام كند و باز نزد من برگردان. چون او را نزد مادرش بردم سلام كرد، مادر نيز جواب سلامش را داد. سپس او را پيش امام حسن عسكري (ع) برگردانيدم.
حضرت فرمود: عمه! روز هفتم ولادتش نيز بچه را نزد من بياور. صبح روز نيمة شعبان كه به خدمت امام رسيدم سلام كردم، روپوش از روي او برداشتم ولي بچه را نديدم عرض كردم: فدايت گردم بچه چه شد؟ فرمود: عمه جان! او را به كسي سپردم كه مادر موسي فرزند خود را به او سپرد!
چون روز هفتم به حضور امام شرفياب شدم فرمود: عمه فرزندم را بياور. او را در قنداقه پيچيده نزد حضرت بردم. امام مانند بار اول فرزند دلبندش را نوازش فرمود و زبان مبارك آنچنان در دهان او مينهاد كه گوئي شير و عسل به او مي خوراند. سپس فرمود: اي فرزند با من سخن بگو! گفت:
‹‹ اشهد ان لااله الاالله ››
آنگاه بر پيغمبر خاتم (ع) و اميرالمؤمنين (ع) و يك يك ائمه تا پدر بزرگوارش درود فرستاد و سپس اين آية شريفه را تلاوت نمود:
‹‹ و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين و نمكن لهم في الارض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ماكانوا يحذرون ››
‹‹ اراده كرده ايم كه منت بنهيم بر آنان كه در زمين زبون گشتند و آنها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم و آنها را در زمين جاي دهيم و به فرعون و هامان و لشكريان آنان نشان دهيم آنچه را كه آنها از آن مي ترسيدند. ››
صفحه 82 تايپ نشده است
غيبـت :
پس از هجوم ,ذموران خلافت عباسي، به خانة امام حسن عسكري (ع) و جستجوي فرزند و جانشين آن امام، روشن گشت كه خطري كه جان امام آينده را تهديد مي كند، خطري بس سهمگين است. اين هجوم و پيگيري، در پيدا كردن مهدي، ايجاب مي كرد تا براي نگهداري جان باقيماندة سلسلة امامت، و سلالة نبوت، و مصلح بزرگ بشريت، اقدامي بس جدي به عمل آيد. در امر غيبت امام دوازدهم، و علل آن، مسائل بسياري وجود دارد. يكي از علتهاي ظاهري و ملموس آن، همين چگونگي و پيشامد بود، كه از سوي دشمنان پديدار گشت، و باعث امر عظيم «غيبت» شد. در احوالي كه ياد شد، ضمن مقازناتي، زمينة ناپديدي امام از نظرها فراهم آمد. و دوازدهمين هادي، به فرمان الاهي، و به قدرت و حكمت خدايي، از نظرها پنهان گرديد.
غيبت صغري :
غايب شدن امام دوازدهم از نظرها، به دو مرحله تقسيم گشت: مرحلة كوتاه مدت (غيبت صغري)، و مرحلة درازمدت (غيبت كبري). غيبت اول، از دو جهت محدود بود: از جهت زماني و از جهت شعاعي.
از نظر زماني، بيش از 70 سال به طول نينجاميد، و از اين رو «غيبت صغري» ناميده گشت.
از نظر شعاعي نيز، اين غيبت، غيبتي همه جانبه نبود، و شعاع و دامنة آن محدود بود. يعني در طول مدت 70 سالة اين غيبت، اگرچه امام از نظرها پنهان بود، ليكن اين غيبت و پنهاني، نسبت به همه كس نبود، بلكه كساني بودند كه به صورتي با امام در تماس بودند. و اينان نايبان خاص امام بودند، كارهاي مردم را مي گذرانيدند، نامه ها و سؤالات مردم را به نزد امام مي بردند ـ يا
...


مبلغ قابل پرداخت 27,500 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 67

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما