محل لوگو

ميزان افسردگی در ورزشکاران باستانی کار کهنسال


ميزان افسردگی در ورزشکاران باستانی کار کهنسال

نام فایل : ميزان افسردگی در ورزشکاران باستانی کار کهنسال

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 14

حجم : 77 کیلوبایت


بررسی و مقايسه ميزان افسردگی در ورزشکاران باستانی کار کهنسال (بيش از 65 سال) با همسالان غير ورزشکار
دکتر مسعود حاجی رسولی –دکترای فيزيولوژی ورزش و استاديار دانشگاه آزاد
چهارمين سمپوزيوم و اولين فستيوال ورزش های زورخانه ای
15 نوامبر 2005 (24 آبان 1384) - مشهد- ايران
مقدمه
بيماری افسردگی را به علت شيوع بسيار زياد آن "سرما خوردگی روانی" می گويند. ريگير (1998) می گويد، 3/7 % از مردم آمريکا به اختلال اضطراب مبتلا هستند. برخی محققان در ايران اظهار داشته اند، 60% از جوانان ايرانی به نوعی از افسردگی رنج می برند. در حالی که تنها 16% از جوانان به طور مرتب به ورزش می پردازند.
افسردگی را می توان يکی از اختلالات خلقی نام نهاد که به انواع مختلفی تقسيم می شود.
انجمن روان پزشکی آمريکا در سال 1987، با جمع بندی علايم و علل افسردگی آن را چنين توضيح می دهد. نوعی افسردگی که علت آن کاملاً مشخص است، می تواند به نام واکنش های طبيعی به وقايع زندگی مانند مرگ عزيزان، از دست دادن شغل و يا يک موقعيت مهم به نام ((واکنش سوگ)) ناميده شود که پس از بروز در مدت زمان يک تا شش ماه و گاهی بيشتر و حداکثر يک سال بتدريج ناپديد می شود. اين نوع اختلال خلقی را نمی توان به عنوان بيماری تلقی کرد، چون علت بروز و ايجاد افسردگی کاملاً مشخص بوده و به مرور زمان از شدت آن کاسته خواهد شد.
نوعی افسردگی که با مشکلات شخصيتی همراه است، می تواند با منشا ژنتيکی بوده و يا ناشی از تعامل ويژگی های ژنتيکی و محيطی –هردو- باشد که علائم عمومی آن چنين است:
بيشتر وقت ها شخص تا حد متوسطی فعاليت می کند و بتدريج سطح فعاليت او کاهش پيدا می کند، تا جائی که بيمار برای روزها و هفته ها در کمترين سطح فعاليت باقی می ماند و بيمار قادر به کار و تلاش نيست. کمبود و يا فقدان علاقه نسبت به افراد و اطرافيان و رويدادهای گوناگون، باعث می شود که شخص از هيچ عملی احساس رضايت نکرده و به هيچ مطلبی اظهار علاقه نمی کند.
خلق و خوی بيمار به طرف نااميدی و غمگينی پيش می رود، تا جايي که احتمال ترک تمام علاقه ها و حتی خودکشی در او به وجود خواهد آمد. سپس اختلال شديدی در ((خواب))، ((اشتها)) و ((ميل جنسی)) به وجود می آيد. گاه اين اشخاص به نوعی بی قراری و بی تابی دچار می شوند، ولی برای انجام ساده ترين کارهای ضروری انرژی لازم را نخواهند داشت.
احساس بدبينی و سرزنش کردن خود و اطرافيان شدت می يابد تا جايي که از خود و نزديکان خود بيزار می شوند. در ميان روانشناسان فيزيولوژيک اين عقيده بوجود آمد که احتمالاً افسردگی می تواند ناشی از اختلالات درونی و بيوشيميايي بدن باشد. جرسون و نورون برگر (1982) اين نوع افسردگی را "افسردگی يک قطبی" می نامند.
"بک" معتقد است: (( فرد افسرده، فشار و کشمکش را در ميدان شناختی خود تجربه می کند.))
او چنين اظهار می کند: ((افسردگی حاصل اختلال فکری است. فرد افسرده دربارة خود، محيط و آينده اش برداشت منفی و شخصی دارد.)) بک به وجود آورندة معتبرترين تست ارزيابی افسردگی در افراد بالغ است. در زمينه ارتباط فعاليت های ورزشی با افسردگی، روتر (1992) در مورد 18 بيمار افسرده تحقيقی را انجام داد. او آن ها را در انتخاب درمان از طريق مشاوره (يک جلسه در هفته) يا مشاوره و دويدن (20 دقيقه دويدن به مدت 3 بار در هفته) آزاد گذاشت. در گروه مشاوره، کاهش چندانی از افسردگی به چشم نخورد، در صورتی که در گروه "مشاوره – دويدن"، کاهش افسردگی کاملاً بارز بود و بدين ترتيب نتيجه گرفته شد که احتمالاً دويدن و فعاليت های بدنی مناسب، يکی از عوامل مهم کاهش افسردگی است.
مطالعه ديگری توسط مارتينسون در سال 1984 روی 49 بيمار مرد و زن مبتلا به افسردگی شديد که بستری بودند، انجام شد. 43 نفر از اين بيماران برنامه را به پايان رساندند. اين برنامه شامل روان درمانی انفرادی، تفريح درمانی و يا فعاليت های آموزشی و ورزشی بود. گروه آموزشی-ورزشی به طور مشخصی کاهش بيشتری در نمرات افسردگی خود نشان دادند.
بر اساس مطالعات علمی ثابت شده است که فعاليت های مستمر ورزشی، سازگاری اجتماعی افراد را افزايش می دهد و اثر مثبت بر بهداشت روانی دارد. (استيونسون- 1975، دوناهيو- 1977، گراهام- 1990).
در تحقيقات ديگر، اثر فعاليت های ورزشی بر کاهش استرس و افسردگی در دانشجويان بررسی شده است. نتايج نشان می دهد که دويدن آرام نسبت به ساير فعاليت های ورزشی به طور مشخص در کاهش استرس و افسردگی مؤثر است. (اوسيپ و همکاران- 1989، کلين- 1994، براندن و لوفتنين- 1991)
سام در سال 2000 در تحقيقات مروری خود دريافت: ((افسردگی بيمارانی که به طور منظم به ورزش و فعاليت های بدنی می پردازند، تخفيف پيدا می کند و کسانی که ورزش را کنار می گذارند، دوباره به افسردگی مبتلا می شوند.))
تحقيقات فراوانی بر روی تاثير موسيقی برکاهش اضطراب و افسردگی نيز انجام شده است که در مجموع نشان دهندة تاثير مثبت موسيقی بر کاهش افسردگی است. اين بررسی ها از عهد فيٍاغورث شروع شده و در اوايل قرون وسطی، موسيقی دان برجسته ای به نام "بوتيوس" اين پژوهش ها را ادامه داد. از قرن نوزدهم موسيقی به عنوان يک روش درمانی در کاهش علائم و بهبودی نسبی بسياری از بيماری های روانی شناخته شد. سازمان بهداشت جهانی (
W.H.O
) توجه مردم را به اين نکته معطوف کرد که ذهن و بدن بر يکديگر تاثير متقابل دارند.از سال 1950، گروه های موسيقی درمانگر تشکيل شده و در بيمارستان ها به کمک بيماران روانی شتافتند و موسيقی ايرانی هم به لحاظ بافت و ساختار درون گرايي و عاطفی و ريتم های ادواری
آرامبخش، می تواند تاثير مطلوبی در شنونده ايجاد کرده و ضمن کاهش آلام روانی، باعث ايمنی بيشتر بدن، در مقابل بيماری ها شود.
تام (1984) از موسيقی جهت تسکين درد استفاده کرد.
اسپلبرينگ (1991) از موسيقی جهت مراقبت های پژشکی در بيماران نيازمند به مراقبت های ويژه استفاده کرد. نتايج پاره ای از تحقيقات نشان داده که موسيقی می تواند به صورت کلينيکی بر روی مسائل بيولوژيکی، مانند: ميزان ضربان قلب، فشار خون، ميزان و ريتم نفس، برون دهی قلبی، تونيسيته عضلانی، فعاليت های عروقی، تقويت سيستم ايمنی و توليد اندورفين تاثيرگذار باشد.
هولمز و راو (1967) با توجه به تاثير "يکنواختی" بر افزايش افسردگی آن را يکی از عوامل مهم در فهرست خود قرار دادند.
...


مبلغ قابل پرداخت 27,500 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 73

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما