محل لوگو

خانه سینمای تهران 115 ص


خانه سینمای تهران 115 ص

نام فایل : خانه سینمای تهران 115 ص

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 0

حجم : 4458 کیلوبایت


پيشگفتار

رساله ای که مشاهده می کنيد حاصل تلاش چندماهة اين جانب ، و تحقيق و پژوهش در سينمای کشور و جهان در اين مدت کوتاه می باشد ، شايد از ادب نويسندگی به دور باشد که در مورد سينمای کشور و جهان رساله ای ، هر چند موجز نوشته شود . و از اتفاقات ريز و درشت اين هنر سخنی به ميان نيايد . در اين چند ماهه که نگارنده مشعول پژوهش در سينمای کشور بود. شايد مهمترين اتفاق شيرينی که در سينمای کشور افتاد نمايش فيلم سينمايی « مارمولک » به کارگردانی کمال تبريزی بود ، که با استقبال بی نظير مردمی روبه رو شد که مدتهاست با سينمای کشور قهر کرده اند . هرچند اين نمايش در مدت کوتاهی توقيف شد اما حتی در همين مدت کوتاه اکران خود توجه دست اندرکاران سينمای کشور را به خود جلب کرد . که نشان داد اگر فيلمی با توجه به نيازهای مردم ساخته شود نه تنها با استقبال مردمی رو به رو می شود بلکه رکود فروش در گيشه های کشور را می شکند .
اما اتفاق ناخوشايندی که در اين مدت بر سينمای کشور اتفاق افتاد درگذشت « بزرگ ، کودک سينمای ايران » ـ زنده ياد حسين پناهی بود . که در واقع تمام مقدمات ذکر شده توسط نگارنده برای يادآوری نام آن کودک سينمای ايران بود . بهتر ديدم که نظر نزديکان او را در رابطه با اين هنرمند فقيد جويا شوم . که برای اين منظور با يکی از سايتهای فارس زبان با لادن پارسی و بهروز پارسا از منتقدان فيلم و تلويزيِون ايران انجام دادند . که نظر شما را به آن جلب می نمايم .
حسين پناهی هم رفت. معمولا اين اتفاق زياد می افتد. آدم ها، هرکدام به شکلی از ادامه راه بازمی مانند. بعد زمان می گذرد و تبديل به ياد و خاطره می شوند. و احتمالا اين تلخ ترين قسمت موضوع است. اما بعضی خاطره ها مثل نقش های بيستون بر اعماق روح آدمی حک می شود. مثل خاطره حسين پناهی،
حسين پناهی پيش از هر چيز ديگر کودکی شاعر بود. ساده چون آب روشن و زلال. با رفتن او فقط يکی از آدم های روی زمين کم نشد، بلکه چيزی از شاعرانگی جهان کم شد.
شايد تنهايی های بشری بازتاب تنهايی های انسان های است که درک نمی شوند و حسين پناهی در مناسبات روزمره حاکم نمی گنجيد و فهميده نمی شد. از همين رو سروده بود:...
من قطره قطره رفتم از دست...در روز روز زندگانيم"
او هم از درون تنها بود و هم از بيرون. نشان تنهايی بيرونی او همين بس که جسد مچاله شده اش سه روز در انتظار کشف ماند و لابد اگر دختر دل نگرانش به جستجوی او برنيامده بود در خلوت آن خانه می پوسيد.
او سال ها پيش سروده بود: "گفتم می روم / و در مرام ما رفتن مردن بود / و حالا سال هاست که مرده ام" از اين رو بايد گفت حسين پناهی نمرد. رفت . رفت و چيزی از شاعرانگی جهان را با خود برد .
شعری از حسين پناهی
"بيكرانه
در انتهای هر سفر
در آيينه
دار و ندار خويش را مرور می كنم
اين خاك تيره اين زمين
پايوش پای خسته ام
اين سقف كوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرين سفر
در آيينه به حز دو بيكرانه كران
به جز زمين و آسمان
چيزی نمانده است
گم گشته ام، كجا
...


مبلغ قابل پرداخت 26,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 55

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما