محل لوگو

جامعة-مدني-19-ص


جامعة-مدني-19-ص

نام فایل : جامعة-مدني-19-ص

فرمت : .doc

تعداد صفحه/اسلاید : 18

حجم : 157 کیلوبایت


جامعه مدني، جامعه اطلاعاتي، جامعه اسلامی

 
مفهوم جامعة مدني، به مثابه يك چارچوب فكري براي توصيف توسعه در جوامع نوين اروپايي و ديگر كشورهاي صنعتي، سخن غالب در انديشه هاي فلسفي و جامعه شناختي از قرن نوزدهم به بعد بوده است [“كين“
1988a
و
1988b
] . مثلا" “هگل“ اظهار كرد كه مفهوم “كشور“(1) شامل ارتباط مطلوب عناصر جامعه است و دغدغه هاي عمدة اعضاي جامعه را در خود انباشته دارد. اما جامعة مدني شامل دنياي آزاد فردي و علايق و فعاليت هاي گروهي است و وحدت ميان اين دو مفهوم سرانجام از طريق مؤسسات گوناگون صورت واقع خواهد گرفت [“فريدريش” 1953؛

“هگل” 1942]. بر اين بستر،«كشور“ چيزي جدا از جامعه مدني- جامعه اي داراي حكومت و قانون – است. اگر چه “ماركس” به تضاد بنيادين ميان كشور و جامعة مدني اذعان داشت، با اين حال به تمايز نيان استنباط آرماني يا انتراعي از كشور و صورت هاي واقعي آن قائل بود و ريشة آن ها را در “شرايط مادي حيات” مي دانست [“چانگ” 1931؛ “ماركس” 1961]. از نيمة سدة بيستم، شاهد توسعة فن آوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي، و به تبع آن دگر گوني در تقسيم بندي منابع كار، توليد، و اطلاعات بوده ايم. از اين رو مفهوم نويني- مفهوم جامعة اطلاعاتي به عنوان جامعة “پسا صنعتي”(2) – محور كانوني در تحليل هاي توسعه اي بوده كه توسط “دانيل بل” (1973)، “يانجي ماسودا” 1981)، و ديگران به عمل آمده است. منظور از اين كلام “تحقق جامعه اي است كه وضعيت عمومي شكوفندگي خلاقيت فكري انسان را، به ميزان مصرف مادي ثروت، عينيت مي بخشد”. [“ماسودا” 1981،3]. بنابراين بيان، ارتباط ميان كشور، جامعه و فرد را توليد ارزش اطلاعاتي تعيين مي كند، گونة كاملا" تازه اي از جامعة انساني را پديد خواهد آورد. در اواخر سدةنوزدهم، مفهوم جامعه مدني در جهان اسلام، به ويژه در خاورميانه، به وسيلة افرادي كه فكر تجدد(3) را همراه با خط مشي مؤسسات غربي ترويج مي كردند، رواج يافت. پالايش محدود شوندة مفهوم جامعه مدني و مفهوم نظام نوين “دولت ملي” (4) با انديشة اسلامي “امت” (جامعه سياسي- مذهبي)، با جدايي ناپذيري سياست و اخلاق از يكديگر و با وحدت نيروهاي معنوي و دنيوي رو در ور قرار گرفت. اين رويارويي، كشورهاي اسلامي را با بحران مشروعيت دست به گريبان كرد؛ بحراني كه تا زمان حاضر ادامه يافته است. دنياي اسلام- با سنن نيرومند شفاهي و مكتوب خود و با ايدوئولژي ديني خود كه همة وجوه سياسي، اقتصادي، و فرهنگي زندگي را در برمي گيرد- مقام چهارم را در رده بندي جمعيتي جهان تشكيل مي دهد. امروز هم دوباره، جهان اسلام با كلامي ديگر رو در رو است. با مقولة جامعة اطلاعاتي. چه تضمين هايي هست بر اين كه نظم اطلاعاتي غالب و تصورات مربوط به آن، بافت اجتماعي خاص جامعة مسلمانان را بر هم نخواهد زد؟ معناي جامعة اطلاعاتي در فرهنگ سنتا" دو وجهي مسلمانان چيست؟ واكنش هاي فكري و سازماني به اين جريان نوين فرافكني ها چه خواهد بود؟ اين مقاله به مفاهيم و تحولات جامعة مدني، جامعة اطلاعاتي، و جامعة اسلامي در يك بستر تاريخي و تطبيقي مي پردازد و يكي از عجيب ترين فرضيه هاي زماني مارا بررسي ميكند: اين كه محيط زيست عبارت است از برقراي ارتباط، و اين كه تغييرات فرهنگي، سياسي و اقتصادي چه بسا دقيقا" راهي را دنبال كند كه فن آوري اطلاعات رفته است.
 
نظرية وحدت طلبانة “ارتباط به مثابه زيستبوم”
در اينجا اندكي به اين بحث مي پردازيم كه فرآيند اطلاعات و نوآوري هاي فن آوردي را از جنبة پيوندي كه با ارتباطات بين موجودات انساني و محيط [زيست] شان و ميان مردمان ملت ها دارند مي توان با آنچه شايد بتوانيم “نظريه وحدت طلبانة ارتباط به مثابه زيستبوم”(5) بناميم، توضيح داد [“مولانا” 1986،
1989a
؛”مولانا” و “ويلين” 1990]. از كلمة “زيستبوم”(6) در اينجا رد معناي عام آن استفاده مي كنم تا تمام محيط هاي نماديني را كه انسان و ارتباطات فن آوردي در آن رخ مي نمايد شامل شود. پس ابعاد عمدة اين زمينة زيستبومي شامل موارد زير است:
زيستبوم كالا ها و اجناس (از قبيل اقلام صنعتي و توليدي): اين نظر كه صنعتي كردن باعث پيشرفت مي شود امروزه با بروز مشكلات جهانگير زيستبومي همچون باران اسيدي، افزايش دماي كره زمين، تهديد لاية ازن و لطمه به جنگل هاي استوايي، مورد تردي قرار گرفته است. فرهنگ صنعتي، كه در چارچوب آن به توليد و توزيع كالاها و اجناس مي پردازيم، و نظام اقتصادي كه اين فرهنگ در آن پرورده مي شود، كيفيت اين زمينة زيستبومي را تعيين مي كنند. اززماني كه هوا بر اثر فصولات صنعتي و كار موتورهاي درونسوز آلوده شد، به توقف كشاندن حس برقراري ارتباط با محيط طبيعي بايمان آسان تر از تداوم بخشيدن به عملكرد آن شده است. توانايي ما در توليد انواع كالاها و اجناس نيز با مصرف گرايي و با نابودي زيست محيطي همراه شده است.
زيستبوم خدمات (كه بانكداري،بيمه، و آموزش را شامل مي شود): شيوه ها و نظام هايي كه به وسيلة آن، كسب و ارائه خدماتي همچون آموزش، بهداشت، مسافرت ، سرمايه گذاري، بانكداري، و مراقبت از كودكان تدارك ديده مي شود، جهت و كيفيت ارتباطات ما را تعيين مي كنند. مثلا" با افزايش بهره گيري از كارت هاي اعتباري در پرداخت هاي جزئي كه ارتباط هاي سنتي ميان بانك ها و فروشگاه ها را دگرگون كرده است، بخش بانكداري نيز در بسياري كشورها در حال فروپاشي اند. توانايي برقراري ارتباط ارزان و مناسب،دگرگوني مكان هاي آموزشي كه در درون و در كنار مؤسسات آموزشي و غير آموزشي – مثل مؤسسات تفريحي و كاري – موجب تحولات عميق در زيستبوم فرهنگي ما مي شوند. در بسياري موارد، آموزش در حال انتقال از حالت خودشناسي(7) به يك بيناد خدمات مدار(8)، و پذيرش وجوه مربوط به يك صنعت كالامدار(9) است.
زيستبوم جنگ (به معناي تمامي سخت افزارهاي و نرم افزارهاي نظامي و امنيتي و زير ساختار مربوط): با ظهور سلاح هاي هستهاي و گسترش “[سلاح هاي] بازدارندة” پيچيدة شيميايي و زيستي از زمان جنگ جهاني جهاني دوم به بعد، زيستبوم جنگ در صف مقدم ارتباطات بين المللي بوده است. جنگ سرد نيز همچون دوران پس از جنگ سرد از نظر تبليغات رواني، جنگ خفيف، بسيج همگاني، امنيت ملي، خلع سلاح، جنبش هاي صلحجويانه و بسياري از ديگر پديده هاي مرتبط با امور نظامي، ابعاد زيستبومي خاص خود را پديدآورده است. تخريب زيست محيطي ناشي از جنگ هايي همچون ويتنام و خليج فارس، همراه با محيط نماديني كه براي توجيه اقدامات فعالان بين المللي خلق شده است، عرصة زيست محيطي ويژه اي را تشكيل مي دهند كه در آن، ارتباطات و فرهنگ در هم تنيده اند.
زيستبوم اطلاعات (شامل فرآيندهايي همچون صنايع فرهنگي و رسانه هاي گروهي): پيوند متقابل فن آوري اطلاعات و ارتباطات ، شامل رسانه هاي گروهي و تبليغات، علاوه بر آن كه به توزيع تازه اي در امر زمان و فضاي فردي و اجتماعي منجر مي شود، خلق محيط نماديني را موجب مي گردد كه روحيه و حال و هواي [ضمني] اقدامات را نيز تعيين مي كند. رسانه هاي اطلاعاتي و ارتباطي توان بالقوه براي آلودن محيط موضوعات را دارند. ميزان اخلال(10) ناشي از رسانه هاي جديد و ميزان فضاي اشغال شده به وسيلة فن آوري هاي مرتبط با اطلاعات، از تلوزيون گرفته تا رايانه، و از نوار ويديويي گرفته تا [انواع] موسيقي، تأثير عميقي بر نظم بندي هاي مربوط به فضا و زمان در زندگي روزمرة ما گذاشته است. در بررسي عرصة زيستبوم رسانه اي و اطلاعاتي، پرسش ها همچنان برجااست: در حالي كه اوضاع و شرايط منفي، به ليل تأكيد بيش از اندازه بر خشونت و منفعت طلبيـ اعتماد و رويكرد ما را به زندگي محدود مي كند، چگونه مي توانيم بكارگيري رسانه ها را ياد بگيريم؟ چگونه مي توان بدون ايجاد ثروتمندان و فقراي اطلاعاتي، سيستم هاي اطلاعاتي را براي همه دسترس پذير و سودمند كرد؟ مالك فضاي اطلاعاتي و ارتباطي كسيت؟ چه چيزي قلمرو خصوصي و عمومي زيستبوم اطلاعاتي را از يكديگر متمايز مي كند؟ آيا فرد غني شده است يا تضعيف؟ بدل به مخدوم شده يا خادم؟
زيستبوم زيستگاه (شامل عرصه هايي همچون جمعيت شناسي، مسكن، محيط فيزيكي ، و آلودگي ): رشد جمعيت، توسعة شهري، معماري، طراحي شهرها، نوسازي شهري، و تحرك افراد در پهنة حدود ملي و فرهنگي (مانند مهاجرت يا پناهندگي) باعث تشكيل حوزه اي از زيستبوم مي شود كه “قلمرو” مارا معين ميكند و يكي از پيچيده ترين راه هايي را كه منجر به تعامل و ارتباط ما با يكديگر مي شود مشخص مي سازد. خلاصه اين كه استفاده اجتماعي و شخصي از فضاي به خلق نوعي از زيستبوم مي انجامد كه برخي از مهم ترين عناصر فرهنگ و ارتباطات را تعيين مي كند.
زيستبوم سياست، اخلاق، قانون، و اصول (كه اشاره دارد به مباحث تجويزي خاصي همچون دين ، آداب و رسوم، قوانين و قراردادهاي اجتماعي): استنباط هاي فردي و جمعي ما دربارة پيوند هاي ميان سياست و اخلاق ، حقوق و اصول، دين و دولت، به خلق يكي از مهم ترين عرصه هاي زيستبومي دوران ما مي انجامد. اين عرصه زيستبومي خاص، حال و هوا و روحية [حاكم بر] فعاليت هاي ملي، بين المللي، و گروهي را تعيين مي كند؛ علاوه بر اين كه درك ما رااز اصطلاحات و نظرياتي همچون “دمكراسي”، “پيشرفت”، “عدالت”، “مساوات طلبي”، “آزادي” و “جامعة مطلوب” تعيين ميكند، به مشروعيت جهتگيري خط مشي هاي دولتي و همگاني كمك مي كند و به ايجاد نارضايتي، مخالفت، چند دستگي، و حتي انقلاب منجر مي شود. سياست چيست؟ آيا بايد آن را از اخلاق جدا دانست؟ دين چيست؟ آيا بايد دين يا كليسا را از سياست جدا كرد؟ حاكميت چيست؟ متعلق به كيست؟ آيا كاستن از شكاف ميان فقرا و ثروتمندان وظيفة دولت است؟ يا بايد از نابربري، به عنوان منشأ بهره وري، رشد اقتصادي، و تلاش فردي براي كسب برتري دفاع كرد؟ نشانه هاي يك جامعة شايسته يا يك اجتماع شايسته كدام اند؟ آيا ماهيت واقعي يك انسان، مجموع ارتباط هاي اجتماعي اواست؟ سخن كوتاه عرصة اين زيستبوم ادراك جمعي و اعتقاد ما به ماهيت دين، اجتماع، قانون، سياست و حكومت، و نگرش اجتماعي مارا دگرگون ميكند. اين امربه نوبة خود به تعامل با ديگر ابعاد زيستبومي مذكور در بالا مي پردازد و نمايتا" به تغيير در سطح ملي و جهاني منجر مي شود. اين شش عرصة زيستبومي، نه عرصه هايي مبتني بر فضا [و مكان]،كه ربطي و تركيبي اند. يعني علاوه بر اين كه ما با اين شرايط محيطي بنابر مباني جداگانه و يك به يك به تعامل مي پردازيم، تعاملات تركيبي ازن شش عرصه در ميان خود و با افراد انساني، مشخص كنندة وجه منحصر به فرد تمدن ما است. نمي توانيم به ادارك كامل محيط فرهنگي، اقتصادي ، و سياسي نائل شويم مگر اين كه توجه خود را به اين پديدة يگانه از نظر ارتباطات و فرهنگ، معطوف كنيم. پس تصور ما از خويش، جامعه، و گيتي عمدتا" با اثر پذيري از اين ديدگاه زيستبومي و شيوة استنباط ما از زبان، سواد ، هنر، علوم – سخن كوتاه، واقعيت- شكل مي گيرد. جهان بيني ما را، از حيث اين منظر تركيبي زيستبومي، دست كم دست عامل و عنصر مجزا شكل مي دهند: 1)دولت ، 2)گروه ها و مؤسسات، 3)افراد. مثلا" پيوند ميان زيستبوم كالاها و اجناس و زيستبوم خدمات، يك محيط اقتصادي و مالي پيچيدة بين المللي پديد آورده است. به همين ترتيب، زيستبوم كالاها و اجناس در اشتراك يا زيستبوم جنگ، مجموعة صنايع نظامي را پديد مي آورد . تبليغات بين المللي و گفتار سياسي نيز حاصل پيوند ميان زيستبوم جنگ و زيستبوم جنگ و زيستبوم اطلاعات، و رسانه هاي جمعي و مجموعة صنايع فرهنگي هم، تا حد زيادي، محصول زيستبوم اطلاعات و زيستبوم اخلاق و اصول هستند. مثلا" ادراك وپيوند مفاهيمي همچون “دمكراسي” و “حقوق فردي” و نيز مفهوم صنعت خود رو در شماري از كشورهاي بسيار صنعتي را در نظر بگيريد. در اين حالت، خود رو تنها يك ابزار ترابري و جابه جايي، و حتي اعتبار و ثروت نيست؛ بلكه به عنوان نمونه، نشانة آزادي عمل فردي هم به شمار مي آيد. بر همين قياس با پيوند ارتش با امنيت، فضاي خصوصي با فضاي عمومي داده ها با دانش، وابستگي با همبستگي، و پيشرفت با زوال، عرصه هاي زيستبوم پديد مي آيند. نمايش فريبكارانة اين عرصه هاي زيستبومي در روابط بين المللي، به نوعي از ساده انگاري [و آسان نمايي](11) منجر مي شود. ثنويب و نيز آسان سازي و مبهم نمايي(12) موجود در سياست بين المللي معاصر، دست كم از جنگ جهاني دوم به بعد را ميتوان به خوبي در روابط و گفتار قدرت هاي بزرگ و در اصطلاعات ساده انگارانه اي همچون سرمايه داري در برابر سوسياليسم، آزاديخواهي در برابر سلطه طلبي، وابستگي در برابر استقلال، و جهاني گرايي در برابر ملي گرايي مشاهده كرد.
 
ابعاد زيستبومي روابط بين المللي
اكنون بحث در بارة تنش جهاني به تنها به طور مشخص و از حيث ساختارهاي اقتصادي، ژئوپليتيكي، و نظامي ، بلكه در بستر ارتباطات فرهنگي و تنازعات اطلاعاتي، ضروري تر از هر زمان ديگري به نظر مي رسد. اين گفته كه فرهنگ و ارتباطات در تحليل روابط بين المللي نقش حياتي دارند بدين خاطر نيست كه اين عرصه ها را به مثابه قلمرو هاي منحصر به فرد در رويكرد آرمانگرا به سياست جهاني- كه غالبا" وجه مشخصة “دورة ويلسني”(13) سياست بين المللي است-بدانيم. ارتباطات و سلطة فرهنگي به شالودة قدرت هايي بدل شده اند كه كنش ها و واكنش هايشان در روابط بين المللي عمدتا" برمكتب واقعگرا مبتني است . دورة پس از جنگ سرد به باور من، ابعاد فرهنگي سياست جهاني را به شاخص ترين موقعيت خود خواهد رساند و بنياد آنچه را كه من نظرية وحدت طلبانة زيستبوم فرهنگي مي نامم استحكام خواهد بخشيد. ساده انگاري ناپختة مكاتب محافظه كار واقعگرايي سياسي(14)، و نيز مكاتب اقتصادي سياسي افراطي(15) كه به مدت بيش از چهار دهه بر حوزه هاي سياسي و علمي حاكم بود، ناتواني خود را در پاسخ به پرسش هاي فراواني كه در بسياري از نقاط جهان- چه در غرب و چه در شرق – با روند توسعه همرا است، اثبات كرده است. به علاوه، سنت دانش شناختي(16) تحقيق، كه به موجب آن قلمرو افكار از قلمرو ماده جدا مي شود، به لحاظ تاريخي تناسبي خاص با سنت فلسفه و علم در غرب دارد و ثنويتي را پديد آورده است كه تدوين مفاهيم و نظريه هاي علمي را مانع مي شود. مهم تر از همه اين كه، مشروعيت حكومت و توسعة سياسي كه به دنبال رخدادهاي اروپايي شرقي و اتحاد شوروي پديد آمده است ، هدايت “گريز ناپذير” امور انساني را از سوي قدرت غربي و چالش هاي منبعث از فرهنگ غير غربي، به ويژه در جهان اسلام، پيچيده تر شده اند. در واقع، ميتوان چشم انتظار دوره اي بود كه شجاعت باب انساني و ارزش هاي پسنديده در سطح جهاني جايگزين كثرتگرايي(17) كم مايه اي شود كه از “همبستگي سوسياليستي” و “ارزش هاي سرمايه داري” تغذيه شده است. با گذار غرب به سوي جامعة اطلاعاتي، استنباط هاي رايج از عدالت كه به وسيلة انديشمندان نخبة اواخر سدة نوزدهم و اوايل سدة بيستم از مفهوم جامعة مدني برگرفته شده بود دچار مشكل گرديد. در سطح بين المللي، اين بحث قديمي كه هر كس خواهان صلح است بايد آمادة جنگ باشد، عموميت يافت. نظام هاي مستقل “دولت ملي” درك اندكي از اجتماع داشتند و براي دستيابي به قدرت و با علائق متفاوت زير [بيرق] كثر تگرايي در تلاش بودند. در نظر گروه بزرگي از افراد بشر، در سطح ملي و بين المللي، فرهنگ كم كم به چيزي بدل مي شد كه توي قوطي كنسرو [به دست متقاضي] مي رسيد. في الواقع، ميان ملي گرايي قدرت هاي كوچك و اتحاد و [يكپارچگي] قدرت هاي بزرگ تضادي ايجاد شد. در نتيجه، همچنان كه ملت هاي كوچك در برابر سلطه مبارزه مي كردند، قدرت هاي بزرگ داشتند. با نام گيتي گرايي(18) به اعمال سطله مي پرداختند. هم [مكتب] واقعگرايي و هم [مكتب] ماديگرايي تاريخي توجه خود را به اين تضاد معطوف داشتند. خط ميان حقوق مدني و حقوق كشوري، در سطح ملي و اجتماعي مغشوش و كمرنگ شد. اگر اكنون ناتواني اين آسان سازي ها و مبهم نمايي ها آشكار شده، پس موضوعات ضروري و مهمي كه به بهترين شكل، صحنة روابط بين المللي و نيز منابع زيستبوم جهاني را تشريح مي كنند كدام اند؟ در اين باره هشت عامل عمده به ذهن مي آيد: 1) الگوي متغير ارزش هاي انساني؛ 2) شكاف فزايندة ميان ثروتمندان و فقيران؛
3) چشم انداز جمعيت شناختي و رشد جمعيت؛ 4) منابع حياتي و تجديد ناپذير، مثل نفت؛ 5) فن آوري ارتباطات؛ 6) منابع مالي، كنترل بازار، و دسترسي به نيروي كار؛ 7) كنترل نظام هاي سياسي؛ 8) رقابت مزاياي [بخش] عمومي و خصوصي. اين عوامل جهاني، در هيچ جاي ديگري بهتر از جنگ 91- 1990 خليج فارس، ميان عراق و نيروهاي چند مليتي به رهبري ايالات متحده تصوير نشده است. سه عامل عمده مسبب رويداده هايي بودند كه به جنگ خليج فارس و حضور بيش از نيم ميليون سرباز در هر سوي اين برخورد منجر شد: 1)كنترل توليد نفت در خاورميانه، با اهميت فراوان براي اقتصاد غرب صنعتي كه نهايتا" قيمت اين منبع تجديد ناپذير را در بازار جهاني تعيين مي كند؛ 2) كنترل جريان سرمايه هاي انباشته در ملل ثروتمند كشورهاي نفتخيز عربي با پيامد هاي گستردة نظامي، مالي، كاري، و بازاري، 3) كنترل زيستبوم سياسي- فرهنگي منطقه، شامل نظام هاي سياسي، و آيندة در حال ظهور “نظام نوين جهاني” . جغرافياي سياسي خليج فارس در سدة اخير تغيير بسياري نكرده، اما در پي تلاش براي اعمال سلطة فرهنگي،نظامي، امنيتي، اقتصادي و ايدئژيكي، ابعاد زسيتبومي منطقه در طي دهه هاي پاياني قرن بيستم بر اثر شماري از رويدادهاي مهم دگرگون شد. از جملة اين رويدادهاي، انقلاب اسلامي در ايران و از سرگيري جنبش هاي سياسي- فرهنگي در منطقه است. وابستگي فزايندة بسياري از كشورهاي منطقه به ابر قدرت هاي و گذار فن آوردي كه منجر به توانايي انساني در ساخت، نابودي، ترابري، و ارتباطات شده نيز از تغييرات چشمگيري هستند كه در منطقه به وقوع پيوستند. ژئوپلتيك زيستبوم اطلاعات كه محصول فن آوري نوين ارتباطات است اكنون به عنصري حياتي و تعيين كننده در روابط بين المللي منطقه بدل شده و اين منطقه را به يكي از پيچيده ترين مراكز شبكه هاي نوين نظامي در جهان تبديل كرده است. بنابراين، ماهيت از هم گسيختة نظام هاي سياسي در خاورميانه و ميل به تسريع در روند “مدرنيزاسيون”، همراه با انتقال [قدرت] ها در اروپاي شرقي و اتحاد شوروي، همگي به جستجو براي يافتن نگرش هاي جايگزين به اجتماع و رهبري در خاورميانه كمك كردند.
...


مبلغ قابل پرداخت 25,700 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۰ خرداد ۱۳۹۸               تعداد بازدید : 87

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما